گام اول موفقیت :
با حوصله طی مدت سه هفته یک لیست از خوراکی هایی که کودک آنها را دوست ندارند تهیه کنید.
گام دوم موفقیت :
یک مطالعه مناسب و معقول را روی این خوراکی ها شروع کنید . چطور ؟
۱) سعی کنید بفهمید که کودک شما ممکن است بواسطه درد یا یک عارضه جسمی که بعد از خوردن این غذاها به آن دچار می گردد از این غذا ها متنفر باشد .
اگر جواب مثبت باشد بدون درنگ با یک متخصص تغذیه مجرب مشاوره نمایید تا راهنمایی لازم را انجام دهد چرا که رفتن ما بقی راه از عهده شما خارج است و نیاز به تخصص فنی دارد و متخصص تغذیه مطمئناً با هماهنگی یک پزشک متخصص کودکان عارضه را شناسایی و آن را درمان خواهد نمود . اگر جواب منفی است ، گام بعدی را بردارید.
۲) مشخص کنید که بین غذاهای مورد تنفر ، چه موارد مشترکی وجود دارد برای مثال از نظر رنگ ، شکل ، مزه ، طعم و بو و …
اگر جواب مثبت باشد ، شما علت را پیدا کرده اید و با تغییراتی که در غذاها می دهید ( بسته به نوع حساسیت کودک ) می توانید این غذاها را به کودک بخورانید . مثلاً اگر کودک نسبت به بو حساس است شما با تغییراتی که در پخت می دهید می توانید این مشکل را حل کنید و همچنین است در ارتباط با دیگر موارد …
۳) بررسی کنید زمان خوردن این غذاها در کودک چه تاًثیراتی دارند ، یعنی آیا ممکن است کودک از یک غذای خاص برای ناهار متنفر باشد ولی برای شام آنرا مصرف کند و لذت ببرد و مواردی شبیه به این .
برای مثال بر اساس تحقیقاتی که این مرکز به انجام رسانده است ما دریافته ایم اگر کودکانی که در مهد کودک گذاشته می شوند ظهرها به طور اجباری بخوابند و این خواب اجباری که معمولاً بعد از ناهار می باشد باعث ایجاد نوعی واکنش شرطی شدن کودکان برای نخوردن ناهار شود ، اکثر کودکان تا سالها از خوردن ناهار متنفر می شوند . اگر چنین است راهکار آن بسیار ساده است که به تجربه ثابت گردیده است ، یعنی با دادن یک قول ساده مثل پارک رفتن – فیلم تماشا کردن یا بازی کردن بعد از ناهار می توانید ذهنیت کودک را در مورد این مسئله پاک کنید .
۴) بررسی کنید که آیا کودک خاطره بدی را که با خوردن غذا همراه شده ندارد ؟ مثلاً در هنگام خوردن آش والدین کودک به شدت با یکدیگر دعوا کرده باشند و احتمالاً موجب شکستن چیزی در منزل شده باشند ، که در نتیجه کودک برای همیشه از خوردن آن نوع غذا متنفر خواهد شد و مواردی مشابه این که شما می توانید با کمی تفحص به آن برسید و به نحوی که صلاح می دانید این ذهنیت را پاک کنید .
۵) مطالعه و دقت کنید که آیا ممکن است کودک شما غذاها را با چیزهایی مثل انواع حیوانات و حشرات مقایسه کند ؟ برای مثال در پژوهشکده ما کودکی بود که به شدت از ماکارونی می ترسید و با مطالعه زیاد ، دریافتیم این کودک ماکارونی های سس زده شده را دقیقاً شبیه به کرمهای خاکی باغچه پدر بزرگش می دید. و متاسفانه مادر کودک ماکارونی را به اجبار به کودک می خورانده که تصور آن برای شما هم مشکل است . این مساله باعث شده بود که کودک حتی از حالت تعادل روانی نیز خارج گردد .
در چنین مواقعی بایستی یا خیالبافی کودکان را تصحیح کنید یا نوع غذا را از حالت قبلی خارج نمایید و راهکارهایی شبیه به این مسئله را در پیش بگیرید . برای مثال نوع ماکارونی را از رشته ای به نوع صدفی آن تغییر دهید .
۶) دقت کنید که آیا ممکن است کودک شما بواسطه جلب توجه ، اقدام به نخوردن غذا بکند ، که البته این موضوع بیشتر درباره بچه هایی مصداق پیدا می کند که معمولاً تک فرزند بوده و در دوران کودکی با تمام وجود در مرکز توجه قرار داشته اند که با کم شدن این توجه ، کودک درصدد چاره جویی بر می آید و با اولین موفقیت در این راه ، به ادامه آ ن تشویق می گردد.
در اینگونه موارد بایستی والدین با ملایم ترین روش ، به اصطلاح ناز کشیدن از کودک را کنار بگذارند و سعی کنند کودکشان در این گونه موارد ، احساس موفقیت نکنند .
با توجه به تحقیقات و مطالعاتی که انجام داده ایم با مواردی جز مسایل اشاره شده برخورد نشده و حتی طرح تئوری موارد دیگر نیز به نظر نمی رسد و بسیار نادر خواهد بود که مادری با اجرای دقیق این راهکارها نتواند مشکل کودک را پیدا کند . ما مطمئن هستیم که شما در این راه موفق خواهید شد .
کودکم غذا نمیخورد.
غذا نخوردن کودکان یکی از مشکلات رایج تغذیه ای موجود در خانواده هاست سوال این است که والدین در مقابل این عمل چه میکنند ؟ تهدید و ارعاب ؟ ضرب و شتم ؟ مقایسه با دیگران ؟به زور خوراندن غذا ؟ تطمیع با خوراکیهای بی ارزش یا به اصطلاح هله هوله ؟ و ….؟کدام یک از راهها صحیح است ؟
از نظر بنده هیچکدام
اگر کودکتان غذا نمیخورد باید او را نزد کارشناس تغذیه و همچنین در صورت نیاز نزد روانشناس ببرید.
بنظر من اگر از کودکتان – مخصوصا اگردختر است – بخواهید در بعضی از کارهای بی خطر آشپزی به شما کمک کند هنگامی که سفره را پهن کردید به همه اعلام کنید که غذای امروز را با کمک فلانی آماده کرده اید و از اهل خانه هم بخواهید- ولو اینکه از آشپزی شما ناراضی هستند- از غذا تعریف کنند مسلما این برخورد باعث خواهد شد که بچه نسبت به غذائی که خودش تهیه کرده است رغبت نشان داده و مقدار بیشتری از آنرا بخورد.
راه دیگر اینست که ببینید کودکتان برای غذا خوردن چه شرایطی را برای شما در نظر میگیرد و حتی الامکان آن را بپذیرید و فراموش نکنید آنچه از نظرما نامعقول است شاید برای کودکتان – در آن شرایط – کاملا معقول و پذیرفتنی است و قبول آن باعث بهبود وضعیت روحی کودک میشود.
حتما قضیه ابن سینا و شاهزاده ای را که فکر میکرد گاو است را میدانید. شاهزاده به هیچ وجه غذا نمیخورد و میخواست تا قصابی را برای ذبح کردنش احضار کنند.ابن سینا در هیات قصاب نزد شاهزاده رفت و گفت،این گاو لاغر است به او غذا بدهید تا فربه شود.آنگاه او را قربانی خواهم کرد.آنوقت شاهزاده شروع به خوردن غذا کرد هنگامی که کمی غذا خورد حالش بهبود یافت و سالم شد.
با کودکان هم باید همین گونه برخورد کرد. یکی از اساتیدمان تعریف میکرد: کودکی را برای رژیم درمانی نزدش آورده بودند که بشدت لاغر بود و به هیچوجه حاضر به خوردن غذا نمیشد مگر اینکه خواسته اش را- که از نظر خانواده غیر معقول بود- عملی میکردند. این بچه از پدرش که از قضا وقدر یک نظامی بوده میخواست تا او را روی یخچال بگذارد و خودش به اتفاق همسرش(مادر بچه) دور میز غذا خوری برقصند تا او غذایش را بخورد. خانواده از انجام این کار طفره میرفتند و بچه هم متقابلا از خوردن غذا سر باز میزد.
هنگامی که استادمان انجام این کار را از والدین کودک طلب کرد آنها ابتدا طفره رفتند اما بعد از اصرار او قبول کردند. بعد از مدتی کودک خوب شد و به حالت عادی بازگشت.