بر اثر بازدم، هوای درون دمیده را بار دیگر از بدن بیرون میرانیم. در این حال، هوا تغییر وضع داده است. هوا در لحظاتی که در بدن ما به سر میبرد، مقداری از «اکسیژن» خود را به آن داده بود؛ در برابر، اکنون مقداری «گاز کربونیک» و «آب» از بدن برگرفته است.
میزان ذخیره اکسیژن در طبیعت تقریبا همیشه ثابت است. ثابت است تا در کار تنفس جانداران، نابسامانی رخ ندهد. به سخن دیگر، در مقدار اکسیژن و گازکربونیک موجود در هوا سالانه تغییر ناچیزی رخ میدهد. گازکربونیکی که از بازدم ما در هوا پراکنده میشود، به وسیله گیاهان جذب میگردد.
گیاهان نیز اکسیژن تولید میکنند که مورد نیاز ما است.
تنفس دو بخش دارد: دم و بازدم؛ یعنی «دمفروبردن» و «دم برون آوردن».
معمولا از واژه تنفس فقط دم فرو بردن به ذهن میآید؛ در حالی که تنفس از دم و بازدم، هر دو، تشکیل میشود.
دم یعنی فرو بردن هوا از راه دهان، یا بینی و یا هر دو.
بازدم یعنی بیرون آوردن هوا از همین مجاری.
هوا در این مسیر، حدود یکپنجم اکسیژن خود را با مقداری همسان از گازکربونیک مبادله میکند. این بده و بستان در ششها روی میدهد.
دم فرو بردن حالت عکس بازدم است. در ششها اکسیژن هوا به وسیله «گویچههای قرمز» خون به بافتهای بدن منتقل میشود. آنگاه این اکسیژن برخی از مواد غذایی بافتها را میسوزاند تا قابل جذب و مصرف برای بدن شوند. سپس خون، مواد زائد را با آب و گازکربونیک به ششها میآورد تا از را بازدم به بیرون از بدن رانده شوند.
پس میبینید چگونه مبادله گازها (گاز اکسیژن و گازکربونیک)، هم در ششها و هم در لابهلای بافتهای بدن، صورت میگیرد. بنابراین به سطح وسیعی نیاز هست تا صحنه انجام این کارها باشد. اگر سطح داخلی ششهای یک انسان بالغ را بگستریم، حدود سه متر مربع جا را اشغال خواهد کرد. البته همیشه قسمت عمده این سطح بهکار گرفته نمیشود؛ بلکه به عنوان ذخیره باقی میماند تا به هنگام فعالیت ـ که انسان هشت تا ده برابر حالت، استراحت، به اکسیژن نیاز دارد ـ، بهکار آید؛ چرا که هرگاه ما به اکسیژن بیشتری نیاز داشته باشیم، نفسهای تندتر و عمیقتری میزنیم.
تنفس در جانداران مختلف با توجه به حجم نیازشان به اکسیژن، فرق میکند. کودک نوزاد، در هر ثانیه یکبار تنفس میکند؛ ولی در سن ۱۵ سالگی در هر دقیقه فقط ۲۰ بار به تنفس نیاز دارد. فیل دقیقهای دهبار و سگ بیست و پنج بار تنفس میکند.