“مشابه درمانی” در طب مکمل:
- به طور کلى به موازات پزشکى رایج که آن را اصطلاحاً «پزشکى آلوپاتى» مى نامند،
- سیستم پزشکى جایگزینى وجود دارد که در اصطلاح انگلیسى آن را “Alternative Medicine” مى نامند.
- و در فارسى به طب مکمل یا طب جایگزین ترجمه شده است،
- و از دیدگاه سازمان بهداشت جهانى (WHO) مشتمل بر حدود ۹۰ رشته درمانى مى باشد.
محتوای مقاله (با استفاده از این لیست به موضوع مورد نظر دسترسی سریعتر دارید)
مهمترین رشته های طب سنتی
- طب سوزنى،
- هومیوپاتى،
- گیاه درمانى،
- کایروپرکتیک که به خصوص از میان اینها سازمان بهداشت جهانى تکیه خاصى بر روش درمانى هومیوپاتى دارد.
چرا بسیارى از پزشکان کشورمان، “مشابه درمانی” در طب مکمل را قبول ندارند؟
- مهمترین علت آن ناآگاهى از وضعیت هومیوپاتى در جهان پزشکى امروز مى باشد.
- علت دوم آن عدم آشنایى با اصول طب هومیوپاتى و یا هماهنگ نیافتن این اصول با آموخته هاى آنان در طى ۷ تا ۱۱ سال آموزش پزشکى مى باشد. در طول تاریخ هومیوپاتى بسیار تکرار شده است که پزشکانى که براى ردکردن هومیوپاتى شروع به مطالعه آن کرده اند، بعداً از پیروان و اساتید این رشته شده اند. به عبارت دیگر در طى آموزش پزشکى رایج، فرد این دید را مى یابد که انسان تنها از مجموعه اى سلول، مولکول و آنزیم درست شده است، چرا که مى تواند این اجزا را زیر میکروسکوپ و یا در آزمایشگاه به راحتى مشاهده نماید
در حالى که در هومیوپاتى فرد درمى یابد که انسان به جز بُعد مادى داراى یک بعد انرژیتیک نیز مى باشد که احاطه بر این بُعد مادى دارد و این بُعد انرژیتیک فعلاً در تئورى هاى شیمیایى و فیزیکى موجود در دنیا نمى گنجد و البته این را باید گفت که افراد بسیارى هستند که درصدد شناساندن و ملموس کردن این بُعد انرژیتیک مى باشند.
معنى کلمه هومیوپاتى چیست و اصول آن چیست؟
هومیوپاتى یا “مشابه درمانی” در طب مکمل از دو جزء:
- «هومیو» (HOMOEO) به معناى مشابه و
- «پاتى» (PATHY) به معناى بیمارى گرفته شده است که در فارسى به «مشابه درمانى» ترجمه شده است.
- آبریزش از چشم
- آبریزش از بینى
- سوزش چشم
- سوزش بینى
- و گاهى سرفه و عطسه.
که این علایم مشابه علایمى هستند که ما در بیمارى سرماخوردگى و یا حساسیت هاى فصلى مى بینیم.
بنابراین پیاز را مى توان به عنوان یک داروى هومیوپاتى در درمان سرماخوردگى ها و حساسیت هاى فصلى به کار برد.
این اصل ذکرشده را «قانون مشابهت» مى نامند که مهمترین قانون هومیوپاتى مى باشد.
آیا مشابهت را تنها با دارو باید ایجاد کرد؟
اصولاً هومیوپاتى یک قانون در طبیعت مى باشد و شما بدون کمک دارو نیز مى توانید مشابهت را ایجاد نمایید.
مثال ساده آن سوختگى مى باشد که بسیارى از خانواده ها تجربه آن را دارند.
بدین صورت که هرگاه که جایى از بدن شما دچار سوختگى شد، آن را به جاى آنکه زیر آب سرد نگاه دارید، در معرض آب گرم قرار دهید و یا اینکه عضوى را که دچار سوختگى شده است در معرض حرارت ملایمى قرار دهید.
در این صورت خواهید دید که کاهش درد و بهبودى زخم سریعتر اتفاق مى افتد.
لازم به ذکر است که شاید شما بتوانید قانون مشابهت را با موسیقى یا یک رفتار و یا یک گفتار نیز ایجاد نمایید.
به عنوان مثال در آموزش هاى خودشناسى، «گروه درمانى» وجود دارد، بدین معنا که در یک جمع شما باید از گره هاى روحى خود و نکات مثبت و منفى خود صحبت نمایید،
به هومیوپاتى «طب کل نگر» نیز مى گویند، معناى این حرف چیست؟
هومیوپاتى یکى از رشته هاى زیرمجموعه طب کل نگر (Holistic Medicine) مى باشد که در آن تمامیت جسمى، ذهنى، احساسى و محیطى فرد در طى فرآیند شرح حال گیرى و درمان در نظر گرفته مى شود. به عبارتى دیگر سعى مى شود که علائم به ظاهر بى ربط در قسمت هاى مختلف بدن به عنوان یک تابلو معرفى شوند.
مثلاً فردى که معمولاً عصبانى است و داراى نفخ شدید شکم مى باشد و داراى سنگ کلیه هم مى باشد و داراى ترک در پاشنه پا نیز هست تحت عنوان تابلوى Lycopodium قرار مى گیرد و یا فردى که از نظر روحى افسرده است و همیشه میل به تنهایى و گریه دارد و مکرراً تبخال هم مى زند و اتفاقاً داراى گواتر (غم باد) مى باشد و ناخن هاى نرم و شکننده اى نیز دارد تحت عنوان Natrium muriaticum قرار مى گیرد و بر این اصل هست که پزشک هومیوپات در شرح حال گیرى از بیمار، نیاز به تمامى علایم در هر کجاى بدن که باشند دارد.
بنابراین هنگامى که تمامى این علائم زیر یک عنوان قرار گرفتند پزشک هومیوپات مى تواند تنها یک دارو براى تمام این علایم تجویز نماید و نیازى به استفاده از چند دارو براى چند علامت گوناگون نیست و لذا در انجام روند درمان و تجویز دارو تمامیت بیمار در نظر گرفته مى شود. به عبارتى دیگر جزءنگرى و تجویز چند دارو زمانى ایجاد مى شود که پزشک نمى تواند ارتباطى بین علایم پیدا نماید.
طب کل نگر؟
در مثال هاى ذکر شده تحت تابلوى Lycopodium یا muriaticum Natrium در پزشکى رایج ارتباطى منطقى براى آن علایم وجود ندارد لذا مى گویند که عصبانیت ات را براى روان پزشک، نفخ ات را براى متخصص داخلى، سنگ کلیه ات را براى اورولوگ و ترک پاشنه پا را براى متخصص پوست مطرح کن و لذا فرد باید چندین داروى مختلف مصرف نماید در حالى که در هومیوپاتى براى همه آنها تنها داروى Lycopodium تجویز مى گردد.
از طرفى دیگر در طب کل نگر عضوهاى مختلف بدن جدا از هم در نظر گرفته نمى شوند و یا جسم و جان را جدا از همدیگر نمى دانند و در یک دید کلى تر انسان را موجودى جدابافته از کل طبیعت و آفرینش نمى دانند و در این نگرش معتقدند که در واقع تمام اعضاى فرد یک نوع اختلال (پاتولوژى) را نشان مى دهند، لکن این نمایش در هر عضو، با توجه به امکانات آن عضو مى باشد.
چنانکه در یک وضعیت اضطراب آور، قلب طپش از خود نشان مى دهد، دستگاه گوارش دچار اسهال مى شود و شخص از درون دچار بى قرارى مى گردد. در واقع این کل نگرى در بسیارى از روش هاى دیگر طب کل نگر هم وجود دارد همچنانکه در طب سوزنى و یوگا نیز این کل نگرى وجود دارد.
در واقع تفاوت عمده هومیوپاتى با طب رایج (آلوپاتى) در این نگرش فلسفى به انسان و بیمارى و خلقت مى باشد. طب کل نگر انسان را مجموعه اى از سلول، مولکول و آنزیم نمى داند بلکه او را مجموعه اى از جسم و جان و زیرمجموعه اى از شعور خلقت معرفى مى کند.
انسان از دیدگاه “مشابه درمانی” در طب مکمل چه موجودى است؟
از این دیدگاه، انسان موجودى است انرژیتیک که اعضاى مختلف آن تحت نفوذ این انرژى در هماهنگى و تعادل قرار دارند.
- این انرژى را در هومیوپاتى، انرژى حیاتى (VITAL FORCE) مى نامند.
به زبان ساده تر اگر شما کامپیوتر را در نظر بگیرید:
- این کامپیوتر داراى برق (روح)،
- نرم افزار (انرژى حیاتى یا معادلش، جان)،
- و مانیتور (جسم) مى باشد،
- و همانگونه که در مبحث داروها ذکر خواهد شد، داروهاى هومیوپاتى روى این انرژى حیاتى اثر مى گذارند.
این دیدگاه نه تنها براى انسان بلکه براى تمام موجودات (چه جاندار و چه بى جان) قائل به انرژیى است که این انرژى در تولید داروهاى هومیوپاتى براى ایجاد اثر درمانى به کار گرفته مى شود.
با توجه به این دیدگاهى که هومیوپاتى به انسان دارد، بیمارى از کجا شکل مى گیرد؟
از دیدگاه هومیوپاتى در واقع بیمارى، ایجاد اختلال در عملکرد انرژى حیاتى (VITAL FORCE) مى باشد و به دلیل تغییر شکل سلول ها یا تغییر عملکرد آنها به طور اولیه نمى باشد، بلکه این اختلال در عملکرد انرژى حیاتى است که علایم بیمارى را به طور ثانویه در سطح سلول ها و اعضا نشان مى دهد.
از طرف دیگر باید دانست که براى شکل گیرى یک بیمارى و از تعادل خارج شدن نیروى حیاتى معمولاً مى بایست که یک سلسله حلقه هایى به دنبال هم ردیف شوند تا فرد را در وضعیت خاصى از نظر جسمى و یا ذهنى قرار دهند و این سلسله حلقه ها را مى توان به طور کلى تحت دو عنوان: میازم فرد (پدیده اى است که تا حدودى نزدیک به تعریف زمینه ژنتیک فرد در پزشکى رایج مى باشد) و محیط او طبقه بندى کرد.
حال ممکن است در این سلسله حلقه ها نقش یک حلقه واضح تر و برجسته تر از دیگر حلقه ها باشد. مثلاً در مورد کسى که آسم دارد و یکى از بستگان درجه اولش اگزما دارد هر دوى آنها داراى میازم مربوطه مى باشند. حال اگر این فرد در شغلش هم، با غبار و دود سر و کار داشته باشد و محیط زندگى اش هم، در کانون هاى آلوده شهر باشد، نسبت به فرد دیگرى که با این مسائل مواجه نیست حتماً داراى بیمارى شدیدترى مى باشد.
بنابراین:
بنابراین در همین جا لازم به گفتن است که براى ایجاد بهبودى نیز یک سلسله حلقه هایى باید به دنبال هم قرار گیرند تا فرد بتواند از آن شرایط جسمى و یا ذهنى خارج گردد که این حلقه ها مى توانند داروى هومیوپاتى، ورزش مناسب، تغذیه مناسب، خواب راحت و کافى، پرهیز از استرس ها، زندگى اى با برنامه و هدفمند، مثبت اندیشى، انجام مشاوره هاى گوناگون و یا حتى مطالعه یک کتاب باشند.
تاکید:
در نتیجه تأکید مى کنم که داروى هومیوپاتى همه کارها را نمى تواند در روند درمان به تنهایى برعهده گیرد.
اینجا نقش خود فرد نیز در پیشرفت درمان حیاتى است و یکى از دلایل عود بیمارى در همین نکته قرار دارد، همانطور که در فصل بررسى سیر درمان خواهد آمد، فرد سیگارى که آسم دارد و شغلش نیز با دود و غبار همراه است مسلماً تا زمانى که داروى هومیوپاتى مى خورد خوب خواهد بود و پس از آن حتماً بیمارى وى عود خواهد کرد مگر آنکه در عادت سیگار کشیدن و محیط کارش تغییرى اساسى ایجاد کند.
اوج نقش کلیدى فرد در روند درمانش در تجربه زیر نمایان است. خانمى مدتى به جهت سردردهاى میگرنى و روحیه کسل و بیزارى از همه و زندگى به پزشک هومئوپات مراجعه مى کرد؛ با داروهاى تجویز شده سردردهاى وى تقریباً به صفر رسیده بود ولى از بى حوصلگى و بى زارى هاى وى به شکل محسوسى کم نشده بود.
تا اینکه یک روز پزشک این سؤال را براى وى مطرح کرد: «آیا اصلاً دوست دارى خوب بشوى؟» و او در جواب گفت «خیر، واقعاً دوست ندارم خوب بشوم» و خلاصه بعد از ساعت ها صحبت و مشاوره و تغییر مقدار داروهاى هومیوپاتى بالاخره سنگ سخت ذهن وى شکست و روزى به پزشک گفت: «حالا دیگر خودم هم دوست دارم که خوب بشوم» و از آن روز به بعد بود که بالاخره خنده در چهره وى ظاهر گشت و روند درمانى وى سرعت یافت.
منبع:
پرسش و پاسخ در هومیوپاتى ، تالیف دکتر غلامرضا عسگرى درمنکى ، سایت انجمن هومیوپاتی ایران