یوگا شناختی مستقیم و بی واسطه از ژرفای هستی خویش و هماهنگی با قوانین طبیعت است. این معرفت شهودی در پی سلوکی پی گیر و عشقی صادقانه حاصل می شود. در پی این سلوک ، فرد تسلطی همه جانبه بر قوای تن ، احساسات و افکار خود پیدا می کند. و در نهایت می تواند خود را از حیطه تغیرات احساسی و نگرانیهای فکری فراتر برده ، در عمق قلب خود قرار یابد ، جایی که تلاطمات فکری و محیط خارجی قادر نیست تاثیری بر آن داشته باشد. در مورد واژه “یوگا” اختلافاتی دیده می شود ، و آن را به معانی : “اتحاد و وصال” ، “رؤیت و نظاره” و “کنترل و به زیر یوغ آوردن” به کار برده اند. نه تنها در مورد ریشه واژه یوگا اختلافاتی دیده می شود ، بلکه در تعاریف و توضیحات مشروحی که درباره یوگا در متون گوناگون آمده نیز تفاوتهایی وجود دارد. این در حالی است که متون کهن و مختلف یوگا ، تعاریف متنوع یکدیگر را تأیید کرده اند. ولی در واقع هیچ تعریف مشترکی پیرامون این تجربه عمیق ارائه نشده است. ظاهراً در اکثر موارد ، زاویه دید اساتیدی که یوگا را تعریف کرده اند با یکدیگر متفاوت بوده است.
یوگا تعریفی از یک گروه محدودی از تمرینات یا حالت معینی نیست ، بلکه بیشتر اشاره به مجموعه ای از فنون ، از ساده تا بسیار پیشرفته ، و احوال باطنی مختلف و در واقع یک سیر و سلوک کامل دارد.
روشن بینان و دانایان بسیاری ، بویژه در هند ، در پس سالها تزکیه نفس و مراقبه های ژرف ، حالاتی متفاوت از آگاهی را کشف و تجربه کردند. مجموعه این حالات و فنون و تعالیمی که برای درک و وصول به این احوال توسط آن مردان خردمند طراحی و دریافت شد “یوگا” خوانده می شود.
هر کدام از این خردمندان ، جنبه هایی خاص از این معرفت گسترده را مورد توجه قرار داده ، براساس آن تعریفی ارائه کرده اند . البته این تعاریف از هم بیگانه نیستند. آنها تماماً در حول خودشناسی و بالا بردن توان فردی و توسعه آگاهی متمرکز می باشند. ولی برخی روش این علم و بعضی غرض از اجرای این فنون و گروهی نیز غایت این تعالیم را توصیف و تشریح کرده اند. بنابر این برای درک بهتر از این معرفت گسترده و نه چندان روشن ، مطلوبتر آن است که این تعابیر مختلف را در کنار هم گذاشته و از همه آنها بهره بریم.
حال مجدداً به معانی واژه یوگا باز می گردیم ، یوگا از طرفی به معنای ” کنترل کردن” آمده است و در آن صورت یوگا را می توان علم کنترل امواج فکر و علم مهار قوای تن و ذهن به منظور تسلطی همه جانبه بر توان بالقوه خود دانست. در این صورت به “روش” این دانش که همانا کنترل قوای تن و فکر است تأکید می شود. با توجه به چنین درکی ، یوگا ، در کتاب شاندیلیوپانیشاد (Shandilyopanishad) ، این گونه تعریف شده است : ” یوگا عبارت از کنترل امواج ذهنی است. ” از طرف دیگر می توان یوگا را به معنای نظاره کردن و دیدن ، در نظر گرفت که در نتیجه یوگا علم نظاره خود و خودشناسی است. بدین ترتیب غایت این دانش آشکار می شود. یعنی واقع شدن در طبیعت اصیل خویش و شکافتن تمامی حجابهای نفسانی . بر همین اساس در باگاواد گیتا (Bhagavad gita) اوج یوگا ، رویت ذات درونی از طریق ذهن پاک و خالص شده توصیف شده است ، و سرانجام یوگا را به معنی ” وصل و یکی شدن ” نیز ترجمه کرده اند که در آن صورت غرض از انجام تمرینات یوگا آشکار و هویدا می شود. به این معنا ، یوگا عبارت است از عملکرد هماهنگ قوای فردی و اتحاد قوای ذهنی (Chitta shakti ) با قوای حیاتی تن و حواس (Prana shakti) که منجر به تلخیص انرژی ، توسعه آگاهی و در نهایت اتحاد با آگاهی متعال خواهد شد. بنابر این تصور ، در رودرایا مالاتانترا (Rudrayamatantra ) گفته شده : ” یک یوگی ، فقط در اتحاد با آگاهی متعال ، به تجربه یوگا نایل می گردد. ” بدین ترتیب هر کدام از معانی واژه یوگا ، قسمتی از این معرفت عمیق باطنی را آشکار می سازد و اختلاف ذاتی در میان آنها دیده نمی شود.
در گسترهای پنهاور ازتاریخ که آغاز آن بر کسی آشکار نیست ، گروهی از انسانها که روحی لطیف و فکری خلاق داشتند در جست و جوی خواسته های فطری و عمیق جان خود ، علمی را پی افکندند که هندیان آن را “یوگا” خواندند. آنها با راهنمایی و الهام نداهای آسمانی توانستند روشها و فنونی را برای برانگیختن نیرو و تواناییهای بالقوه و همچنین توسعه حوزه دید و رؤیت درونی خود طراحی و ابداع کنند. منظور از این فنون ، رسیدن و غرقه شدن در عمیق ترین خواسته های اصیل خویش یعنی سرور و آرامش ناب “آناندام” (Anandam) ، توسعه دید درونی و امکان رؤیت اشیاء در میدانهای مختلف آگاهی یا آگاهی ناب “چیتام” (Chittam) ، و سرانجام درک حقیقت خویش یا حقیقت ناب “ساتیام” (Satyam) ، بود.
مجموعه این احوال و تعالیم و دستورالعملهای لازم برای وصول به آن ( یوگا ) خوانده می شود. استادان و معلمان یوگا ، بسته به قدرت درک و نیاز مریدان و یارانشان ، و متناسب با مراحل آموزش خود ، به منظور روشن شدن ذهن نوآموزان تعریفهای متعددی را بیان کرده اند. به این دلیل ، ممکن است یک نوآموز یوگا در طی مراحل آموزشش نزد پیر و استاد خود ، تعاریف مختلفی را از او بشنود ، تعاریفی که اهداف و ساختار تمرینات او را شکل می دهد و پیش می برد. ولی در واقع این احوال و حالات عمیق آگاهی که به یوگا موسوم است با هیچ کلام و توضیحی قابل انتقال نیست. تنها پس از سالها مراقبه و اجرای “سادانا” (Sadhana) ، یک جوینده صادق قادر به برانگیختن انرژی های خفته و توسعه میدان دید درونی خود خواهد شد. همانطور که عارف بزرگ هند پاتانجلی (Patanjali) گفته است : ” تمرین یوگا آن گاه ریشه استوار خواهد داشت که دیری به استواری و عشق نگاه داشته آید . ” ( یوگاسوترا(Yoga sutra) ) و تا پیش از تجربه شخصی چنین احوالی ، تعاریف و توضیحات قادر نیستند آن کیفیات درونی را در ما برانگیزند. تعاریف صرفاً ذهن ما را روشن ، فکر ما را راحت و هدف از اجرای تمرینات را منطقاً بر ما عیان می سازد. ولی این توضیحات هیچ گاه قادر نیستند پرتویی اصیل از حقیقت را بر دل یوگی متجلی سازند ، که آن نیاز به سیر و سلوکی بس جدی و منظم دارد.
در اینجا به برخی تعابیر مختلف از حقیقت یوگا مبتنی بر متون کهن و اصیل یوگا می پردازیم :
” یوگا عبارت از خاموش ساختن امواج فکری و رهایی از قالبهای ذهنی است . ”
۲/۱ (yoga Sutra ) یوگاسوترا
” حالت مجذوبیت کامل آگاهی که مبرا از بازیهای فکر و فراتر از دانشهای اکتسابی است ، یوگا نامیده میشود.”
۳/۲ Akshyopanishada آکشیوپانیشاد
” یوگا راهی به سوی تمرکز و مجذوبیت عمیق و کامل است . ”
Shardatilaka 25/1 شاردا تیلاکا
” با توسعه قرار و آرامش ذهنی و فرا رفتن از توهم یگانگی آگاهی با بدن و جهان ، فرد قادر به شناخت وجود محض که ورای تغییرات ، ذهن و کلام است خواهد شد. این حالت والا در یوگا مستقیماً و در شکل نیروی کالپا سامادی “Nirvikalpa Samadhi ” تجربه می شود. ”
۳ , ۷-۸ Mahanirvanatantra ماها نیروانا تنترا
۲٫ سیر ادواری یوگا
تا اواخر عصر ودایی واژه ” یوگا ” به معنای کنونی خود مطرح نبوده است . به نظر می رسد قدمت این واژه را حداکثر تا کمی پیش از عصر اوپانیشادی بتوان تعقیب کرد. هر چند در براهماناها ( Brahmana ) و آرانیاکاها ( Aranyaka ) صحبتی از یوگا نمی شود ولی مسلماً این واژه با چنین حجمی از مفاهیم نمیتوانسته دفعتاً با ظهور اوپانیشادها شکل گرفته باشد. پس این معرفت کهن به نوعی مورد توجه بوده تا آنکه در دوره اوپانیشادی به طور مشخص و آشکاری از فلسفه و فنون این علم بحث شده است. در اندیشه عرفانی هند ما به نوعی از فلسفه تاریخ و انسان شناسی برخورد می کنیم که نه بر پایه ی استقرائات منطقی و مشاهدات اجتماعی بلکه مطلقاً مبتنی بر دریافتی شهودی است ، هر چند که این دریافت ها به نوعی تحلیل شده است که برای اذهان منطقی نیز جالب و دلکش است. یوگاشناسان معاصر معمولاً سیر یوگا را در ۵ یا ۶ دوره تحلیل و بررسی می کنند و این در حالیست که در متون یوگا تنها ۴ مرحله برای حیات بشری فرض شده است و یوگا در هر کدام از این ۴ دوره ماهیتی متفاوت و مناسب با حال مردم آن دوران دارد. بر این اساس یوگا عبارت خواهد بود از پاسخی طبیعی که آگاهی و شعور متعال از درون هر موجودی که از شرایط جبلی و حقیقی خود خارج شده برای رجوع به شرایط اصیل خود می دهد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
این چهار مرحله در تاریخ بشری عبارتند از :
۱ . عصر طلا ( بهار تاریخ Sathya Yuga )
۲ . عصر نقره ( تابستان تاریخ Tretha Yuga )
۳ . عصر مس ( پاییز تاریخ Dawapara )
۴ . عصر آهن ( زمستان تاریخ Kali Yuga )
اولین دور از ادوار تاریخ بشری ( sathya yuga ) بنابر شهود روشن بینان کهن هند ، دورانی است که انسان هم آغوش طبیعت است. او بر علیه طبیعت وارد عمل نشده ، بلکه بر امواج حیات طبیعی به موج سواری پرداخته است. و بدون کمترین تزاحم و فشاری انعکاس نیازهای حسی و معنوی خود را در ابعاد مختلف وجود خویش پاسخ داده است. در این مرحله آگاهی بشری کاملاً یکپارچه و در اتحاد و یگانگی با طبیعت است.
متناسب با رشد خودآگاهی و قرار گرفتن “من” در مرکز هستی بجای هستی در مرکز “من” ادوار متفاوت دیگری شکل می گیرد. گذار از بهار تاریخ به تابستان تاریخ (tretha yuga) مطابق است با هبوط انسان به زمین در اسطوره شناسی دینی ، در این مرحله انسان خود را مستقل از طبیعت مشاهده کرده و در قبال طبیعت موضع به اصطلاح بشری خود را اتخاذ می کند. در این دوران است که قوانین قربانی شکل میگیرد زیرا انسان دیگر خود را سلولی از کیهان یکپارچه نمی بیند. و بدین سبب هستی برای او گاهی هول انگیز و گاه جذاب است. او با مراسم پوجا ( puja ) و یاجنا ( yagya ) سعی در تسخیر آسمانها و شکست محدودیت های بشری خود دارد. این اولین پارگی در کلیت” انسان . طبیعت ” و تبدیل آن به ” انسان و طبیعت ” است.
با تخصصی تر شدن مغز انسان سومین شکن دراعصار تاریخ شکل می گیرد و آن دوپاره شدن انسان از خودش می باشد ! در این دوره ( Dwapara Yuga ) ، برای انسان های هوشیار مراقبه های طولانی و توجه به طبیعت توصیه شده است. زیرا این بار انسان از خودش بیگانه و دور شده است. به عبارت دیگر این بار ” من ” از طبیعت و نیروی الهی جدا نشده ، بلکه بشر در وجود خودش به چند پاره قسمت شده است ( انسان و انسان بجای انسان . انسان یکپارچه ) . در این دوران سطح هوشیاری ( خودآگاهی ) بشری تخصصیتر شده و سطوح متمایزی در روان بشر شکل می گیرد.
این تنزل سرانجام به عصر زمان یا دوره چهارم ( kali yuga ) منجر می شود که حکومت نگرانی های بشری است. عصر زمان به دوره ای اطلاق می شود که بشر اسیر ذهن خود شده است و قوای فکر در نهایت توحش و لذت جویی است و سعی در فرار از گذشته و آینده دارد چون قادر به دیدن کلیت خود نیست. در این عصر انسان در پی کامجویی از آینده موهوم و تصورات بی پایه ی گذشته است. این نهایت از خودبیگانگی بشری است. که نه تنها انسان در جستجوی حظوظ طبیعی و همه جانبه وجودی خود نیست بلکه در جستجوی حظوظ مادی نیز نیست. او اینک اسیر افکار و تصورات خود شده ( انسان . غیر انسان ) و قدرت خیال از خیال زندگی کامجویی می کند نه از خود زندگی .
چون مسخ بشری تا به این حد می رسد به حکومت مطلقه فکر و خیال و اوج دوری از طبیعت رسیده ایم. حال چه باید کرد ؟
همانطور که در آغاز مقاله نیز اشاره شد ، روح انسان هایی که دلی ساده و پاک دارند در طول تاریخ و در شرایط متفاوت توانسته بارها و بارها پرتوی آگاهی را در لابه لای بن بست های مجعول بشری پیدا کنند. بدین ترتیب شکن هایی که در ادوار مذکور حاصل آمده نه به نتیجه فکر و تعقل بلکه تنها به صورت واکنشی طبیعی در طول تاریخ از طریق متعادل ترین و پاک ترین نفوس بشری پاسخ داده شده است.
از حدیث اولیا نرم و درشت
تن مپوشان زانکه دینت راست پشت
گرم گوید سرد گوید خوش بگیر
تا ز گرم و سرد بجهی و ز سعیر
گرم و سردش نوبهار زندگی است
مایه ی صدق و یقین و بندگی است
مثنوی ( دفتر اول )
با توجه به مقدمه مذکور ، یوگا در واقع سه مرحله ی عمده را در طول تاریخ طی کرده است. زیرا همانطور که اشاره شد عصر اول (Sathya Yuga) دورانی است که انسان ها هماغوش با نوامیس و قوانین طبیعی و بدون هیچ ناهماهنگی زندگی می کردند. ( حضور آدم در بهشت در اسطوره شناسی دینی ) . بر این اساس در این دوران هیچگونه تفرقه و جدایی وجود نداشته است که ” یوگا ” سعی در وصل و جوش دادن آن جدایی داشته باشد. اما همین که انسان . طبیعت جای خود را به انسان و طبیعت داد ، واکنشی از اعماق زلال قلب انسان او را به یگانگی با طبیعت و حق فراخوانده است. این عمیق ترین نیاز عرفانی و فطری بشر به یگانگی با هستی در هند تحت نام ” یوگا ” خوانده شده است.
براساس توضیحاتی که گذشت یوگا در هند در هر کدام از این سه دوران معنایی متفاوت پیدا می کند. در آغاز یوگا عبارت از وصل و اتحاد است و آن زمانی است که انسان خود را هم آواز با هستی نمی یابد ولی در عین حال او قادر به رؤیت و دیدن هستی و این تفرقه هست لذا با مناسک سری پوجا و یاگیا سعی در اتحاد خود با طبیعت دارد.
در دومین مرحله او یگانگی ضمیر و ذهن خود را از دست داده است در این مرحله یوگا عبارت از رؤیت و نظاره کردن است.
در این مرحله همانطور که در باگاواد گیتا ( ۳۲ ، ۰۲ / ۶ Bhagavad gita ) اشاره شده اوج یوگا عبارت از رویت ذات از طریق ذهن خالص و یگانه شده است.
و سرانجام در سومین مرحله ، یوگا یعنی کنترل کردن و تحت انضباط آوردن ، در واقع در این مرحله ما سعی می کنیم به شرایطی دست یابیم که نهایتاً قادر به رویت ذات درونی شویم. ولی از آنجا که فاصله ای زیاد نسبت به ذات خود پیدا کرده ایم در آغاز لازم است به مهار کردن امواج جعلی و غیر واقعی ذهن مبادرت ورزیم در شاندیلیوپانیشاد ( ۴۲ ، ۷/ ۱ ) Shandilyo panishad به همین مساله اشاره شده در جایی که می گوید :
” یوگا عبارت از کنترل امواج ذهنی است . ”
از آنجا که به اعتقاد عموم جیوتیشیها ( Jyotishi ) و برخی از اساتید و پیران فرهیخته ی معنوی هند عصر کالی به پایان رسیده و هم اکنون قوس صعودی به سوی عصر ” ساتیا ” آغاز شده است ، در کنار انضباط هایی جدی یکی از مهمترین آموزه ها که مورد تائید یوگیان برای انسان های دوران ماست ( آغاز عصر پاییز ) همان مشاهده و یا نظارت کامل بر کل عملکرد احساسات و افکارمان می باشد.
هست مطلوب جانت اندر پیش
اندر او می نگر ، از او مندیش
ز آنکه اندیشه دورت اندازد
دوست با غیر در نمی سازد
شیخ محمود شبستری
البته ما می توانیم چهار مرحله ی مذکور را از نگاه دیگری بنگریم. و آن در صورتی است که مفهوم زمان را تنها به عنوان محل توالی پدیده ها و رویدادهای مادی مشاهده نکنیم بلکه آن را تا ژرفای روان و روح بشری دنبال کنیم.
در آن صورت هم اکنون می تواند عصر ” ساتیا ” باشد. همانطور که می تواند عصر” کالی” باشد و این بسته به آن است که شما در کجا قرار یافته باشید ؟ ! بحث پیرامون انعکاس اثرات زمان مادی و کیهانی (متافیزیکی ) در این مقوله نمی گنجد و خود به پژوهش های دیگری نیاز دارد. ولی در هر حال ” زمان ” به آن معنا که در عصر “کالی” مطرح است ، توالی افکار جعلی ، اوهام و خیالات و شهوات است . و هر چه به سوی سطوح والاتر یعنی مراحل “دواپارا” ، “ترتا” و “ساتیا” حرکت کنیم ، زمان گذر واحدهای معنوی خواهد شد. به این معنا این چهار مرحله همان چهار سطح وجود (عوالم لاهوت Anandamaya ، جبروت Vigyanamaya ، ملکوت Manomaya و ناسوت Anumaya ) در تجلی خود خواهد بود. بر همین اساس وقتی از عارفی پرسیدند چند سال داری ؟ گفت چهار سال ( با اینکه در سنین کهولت بود ) گفتند : چگونه ممکن است ؟ گفت : ” عمر من همان است که آگاه از حق شدم والا باقی به حساب عمر نیاید ” .
نگرشی که در اینجا برای تحلیل سیر ادواری یوگا مطرح شده است از دیدگاه تاریخ و واقعیات اجتماعی نیست بلکه نگرشی کهن و برگرفته از خود متون یوگا بود. به نظر می رسد یوگیان ترجیح داده اند سیر گذار معنوی را از چنین دید و نگاهی برای ما آشکار کنند. نگرشی فلسفی . شهودی که کاملاً قابل تطبیق با عرفانهای مسیحی و اسلامی نیز می باشد.
۳٫ تاریخچه تحلیلی یوگا
به لحاظ تاریخی می توان سیر تحولات یوگا را در پنج مرحله بررسی کرد :
۱٫ عصر ودایی ( Vedic Yoga )
۲٫ دوران پیش از کلاسیک ( Preclassical Yoga )
۳٫ دوران کلاسیک ( Classical Yoga )
۴٫ دوران بعد از کلاسیک ( Post Classical Yoga )
۵٫ دوران مدرن ( Modern Yoga )
۱- دوران ودایی ( ۴۰۰۰ تا ۲۰۰۰ پیش از میلاد )
هر چند در این دوران مستقیماً از واژه یوگا نشانی نمی یابیم اما مفاهیم قابل استنادی در متون ودایی یافت می شود. منظور از متون ودایی چهار جنگ کهن به نامهای
ریگ ودا Rig veda
ساما ودا Sama V.
یاجور ودا Vajur V.
آتاروا ودا Atharva V.
۱۰
است ، که در واقع کهن ترین متون مکتوب و ادبیات بشری نیز لحاظ می شوند. طی تحقیقات باستان شناختی در دو دهه اخیر سرآغاز تمدن در هند از هفت هزار سال پیش از میلاد از ناحیه ای نزدیک به دهکده مهرگر ( Mehrgarh ) آغاز شده است و در هزاره سوم پیش از میلاد منجر به ساخته شدن شهرهای بزرگ و مهمی مثل موهنجو دارو ( Mohenjo daro ) هاراپا ( Harappa ) و دلاویرا Dholavira ) ( شد. این تمدن از شرق گنگ به طرف افغانستان و از ایران به سوی بمبئی توسعه یافت. این تمدن کهن را عموماً به نام تمدن ساراسواتی ( Sarasvati ) می شناسند. طبق نگرشهای ودایی شعور ناب و وجود متعال که خالق هستی از روی عشق و مهر بوده است ” وداها ” را به نوع بشر آموخت تا چگونگی زیستن در همسویی با قوانین ” دارما ” حفظ شود. به این معنا ” وداها ” در قلب خود مفهوم ” یوگا ” را در بر دارند هر چند که تنها از طریق واژگانی چون ” تاپا ” ( Tapah ) در این دوران به یوگای اصطلاحی نزدیک می شویم.
برای درک بهتر و کامل ” وداها ” ” ریشی ها ” ، ودانگا ( Vedanga ) را بمنظور فهم و استفاده از وداها ارائه کردند. ” آنگا ” ( Anga ) به معنای شاخه و بخش است پس ودانگا یعنی اجزاء و شاخه های ودا که شامل :
Kalpa
Shiksha
Vyakarana
Nirukta
Jyotisha
Chandas
می شد.
از طرفی زمینه دیگری از آموزشهای ودایی به نام اوپاودا ( Upaveda ) نیز به منظور استفاده عملی از وداها شکل گرفت که شامل
Ayurveda (طب ودایی)
Dhanur Veda (ورزش رزمی ودایی)
Sthapatya Veda (معماری ودایی)
Gandharva Veda (موسیقی ودایی)
می شد.
۲- دوران پیش از کلاسیک ( ۳۰۰ تا ۲۰۰۰ پیش از میلاد )
متون اوپانیشاد ( Upanishad ) و نهایتاً باگاواد گیتا ( Bhagavad Gita ) از دستاوردهای والای این دوران است. در این دوران به صراحت واژه یوگا و ابعاد عملی یوگا قابل بررسی است. مهمترین پیام این دوران شناسایی آتما ( Atma ) و برهما ( Brahma ) و طریق همسویی بین آن دو از طریق سلوک و معرفت است. از دیگر دستاوردهای مهم این دوران طبقه بندی سه گانه آگاهی بشری و امکان استقرار و یگانگی در آگاهی(Chatur Avasthanam) یکپارچه است.
۳- دوران کلاسیک ( AD 1000 بعد از میلاد تا BCE 300 پیش از میلاد )
در این دوران خلاصه و زبده تمام آموزه های یوگایی تا آن زمان در متنی به نام یوگا سوترا Yoga Sutra توسط حکیم و یوگی نامدار هند، پاتانجلی، گردآوری و تدوین شد. به همین دلیل این دوران را به نام دوره پاتانجلی یا دوره یوگای هشت مرحله ای نیز می شناسند. یکی از مهمترین دستاوردهای این دوران طبقه بندی راه عملی یوگا به هشت مرحله است :
۱٫ یاما ( Yama )
۲٫ نیاما ( Nyama )
۳٫ آسانا ( Asana )
۴٫ پرانایاما ( Pranayama )
۵٫ پراتیاهارا ( Pratyahara )
۶٫ دارانا ( Dharana )
۷٫ دیانا ( Dhyana )
۸٫ سامادی ( Samadhi )
۴- دوران بعد از کلاسیک ( AD 1750 تا ۱۰۰۰ )
در این دوران یوگی ها سعی در ارتباط بیشتر با مردم دارند و در نتیجه آموزه های خود را نیز قابل فهمتر ارائه کرده اند از مهم ترین متون در این دوران می توان به هاتا یوگا پرادی پیکا ( Hatha Yoga Pradipika ) گراند سامهیتا ( Ghrand Samhita ) شیوا سامهیتا ( Shiva Samhita ) اشاره کرد. در این عصر تعالیم عملی تر و قابل فهم تر یوگا مثل ” هاتا یوگا ” توسعه یافت و به موازات آن فرقه ها و سنتهای مختلف آموزش این روشها مثل سنت نات ( Nath ) نیز مورد توجه قرار گرفتند.
۵٫ دوران جدید
در اینجا اشاره به دوره حکومت بریتانیای کبیر بر شبه قاره هند ضروری به نظر می رسد. چرا که انگلیسی ها بویژه کمپانی هند شرقی مایل به توسعه آموزشهای سنتی معلمین و گوروهای هندی نبود ولی سرانجام در سال ۱۸۹۳ با سخنرانی سوامی ویوکاناندا ( Sw. Vive Kananda ) و متعاقب آن ورود سوامی یوگاناندا ( Sw. Yogananda ) در سال ۱۹۲۰ به آمریکا یوگا وارد مرحله امروزین خود شد ، یعنی توسعه پیش از حد به کمک وسایل ارتباط جمعی ، یافتن مبانی علمی برای تمرینات یوگا ، استفاده قاعده مند از فنون یوگا براساس نگرشهای علمی و سرانجام عوام زدگی و فراموش کردن پیام و اهداف اصلی دانش یوگا.