رنگها زیبا هستند و زیبایی میآورند؛ وقتی که رنگها روی صورت مینشینند، جذابیتشان صورتکی میسازد که زیبا و کاملاً متفاوت با نمونه اصلی است !
بله این واقعیت دنیای امروز است:
هر چه خیابانها خاکستریتر میشوند، تعداد آدمهای رنگی بیشتر میشود.
نگاهی به گذشته نشان میدهد که <آراستن> جزو جداییناپذیر فطرت انسانهاست.
حتی اقوام بدوی و آدمهای دور از تمدن آمریکای جنوبی هم خود را با استخوان شکار تزئین میکردند.
بشر در مراحل ابتدایی، از صمغها و خاکهای رنگین برای آرایش خود استفاده میکرده است.
تاریخ کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست؛ آرایش کردن از خیلی وقت پیش بین زنان ایرانی مرسوم بوده.
دکتر ویلز که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر کرده در سفرنامهخود مینویسد:
<زنان اعیان و طبقه بالا، اغلب چهره خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش میکنند و یک خال درشت مشکی هم وسط ابروان خود میکشند که در طبقه کم بضاعت گاه این خال تبدیل به پولک رنگی می شود… >
زنان ایرانی، از سالیان قبل گونه ها را با سرخاب سرخ میکردند و صورت و گردن خود را به کمک پودر سفیداب، سفید.
مژه و چشم ها هم به وسیله سرمه به کلی سیاه میشد. آنها حتی عقیده داشتند که استعمال سرمه چشم را تقویت میکند و موجب افزایش بینایی می شود!
برای تیره تر شدن ابروها هم از وسمه ای که از ساعت ها قبل آن را جوشانده بودند، دم کرده و آماده ساخته بودند، استفاده میکردند.
آرایش کردن یا نکردن؟!
آرایش کردن یا نکردن؟! نه، مسئله این نیست. مشکل امروز، تنها در از بین رفتن مرزهای آرایشی و پائین آمدن سن آرایش است.
اگر در گذشته، آرایش از سن وسال خاصی وبه صورت <کم، متوسط و تند> در موقعیتهای مختلف کاربرد داشت، امروز دیگر مرزی برای آن باقی نمانده. در طول یک قرن گذشته و سرخاب و سفیداب جای خود را به انواع و اقسام لوازم آرایشی داده اند.
لوازمی که در ابتدای پیدایش خود، جزو اشیای لوکس محسوب نمیشدند و فقط نیازی مبرم برای زنان مسنتر و یا افرادی که فیزیک ظاهری زیبایی نداشتند بود، در دنیای امروز به نیازی ضروری در بین اغلب زنان و دختران جوان تبدیل شده است. امروز دیگر استفاده از لوازم آرایشی نه برآورد یک خواسته، بلکه یک احتیاج اجتماعی است که گاهی نیاز به زیبایی از آنجا ریشه میگیرد!
اگرچه همیشه واقعیت گفتنی نیست اما در سربسته ترین حالت تنها میتوان نوشت: این روزها اگر خانمی برای کار به شرکت، موِسسه و… درخواست بدهد و ظاهر و قیافه خود را فراموش کند، در شرایط برابر به لحاظ تخصصی با دیگران، در اکثر مواقع او در آزمون استخدام آخرین نفر خواهد بود؛ مگر اینکه مهارت یا زمینه استثنایی داشته باشد.
البته این تنها یکی از انگیزه های قابل نوشتن است!
دکتر حمید نوروزی روانشناس معتقد است که با از بین رفتن مرزهای آرایشی، سن آرایش هم به عنوان یک متغیر وابسته پایینتر آمده و دختران جوان، در سنین پایین، دست به آزمودن رژلب، پودر و رژگونه میزنند.
او میگوید:<در بسیاری از موارد، این پدیده از تیره شدن رابطه با پدرومادرریشه میگیرد. گروهی از دختران میخواهند از گروه سنی خود پیشی بگیرند.
از رهگذر جادوی لوازم آرایش، آنها به آرزوی دیرینه خود برای کوتاه کردن دوره کودکی و نوجوانی و به دستآوردن دلخواهترین خواسته خود، <بزرگسالی واستقلال> دست مییابند .
وقتی دختری در سن جلوه زیباییهاست و نمی تواند از رنگ شادی در لباس خود استفاده کند، وقتی پدرو مادر، به صورت کنترل شده لباس مورد علاقه را در دسترسش قرار نمیدهند، او نیز برای پیدا کردن کسانی که مثلاً مانتوی مورد نظرش را تائید کنند، به پارک کشیده میشود و چه بسا ناگهان میان کسانی چشمباز میکند که دیگر برای او زیبایی باقی نمی گذارند.>
شاید شما نیز با دختران جوان و نوجوانی که با آرایش زاویه دار تند کنار خیابان ایستاده، لباسهای کثیفی پوشیده و آرایش شب را برای روز به کار بردهاند برخورد کرده باشید. در مورد او چه فکری کردهاید؟
روانشناسان میگویندهر چه آرایش تندتر باشد، اعتماد به نفس پایینتر است و افراد خجول از آرایشی استفاده میکنند که تصور میکنند برایشان شخصیت بیشتری میآورد.
اغلب آرایش خشن و چشم هایی با زاویه های تند مختص آدمهای بی اعتماد به نفسی است که می خواهند دیگران باورشان کنند و مورد پذیرش جامعه قرار گیرند.
بیشتر آنها فکر میکنند که در صورت خود نقص عمده ای دارند، این نقص گاهی آنقدر بزرگ جلوه می کند که برای رفع آن دست به هر کاری می زنند.
آرایش در اینجا به کاهش اضطراب و افسردگی ناشی از تصور داشتن نقص کمک میکند. این افراد آرایش غلیظ را نه به خاطر مردان بلکه در واکنش به فروپاشی درون خود انجام میدهند، یعنی تلاش میکنند دیگران چهره غمگین، ژولیده و پریشان آنان را نبینند.
زیبایی در بحران ، بحران در زیبایی
دوران نوجوانی دوران کسب هویت مستقل فردی است. یعنی به دلیل تغییر وتحولات ایجاد شده در نوجوانان برای ایجاد ارتباط با جنس مقابل و دریافت توجه از وی، زیبا بودن و جذاب بودن نه به دلیل ایجاد برانگیختگی جنسی در طرف مقابل، بلکه به دلیل تایید هویت خویش و یافتن جایگاهی در دنیای بیرون است.
بنابراین تغییر رفتار دختران نوجوان در این سن، طبیعی است.
آنها سعی می کنند از نظر نوع لباس و آرایش با افرادی که حتی یک سال از آنها کوچکترند، متفاوت باشند. هدف این تفاوت ایجاد فاصله است.
آنها دوست دارند که بزرگ شدن خود را به رخ بکشند. در این سن آنها بهدنبال یافتن چراهایشان هستند و با یافتن جواب آنها به تصویری ذهنی از خود می رسند.
یعنی سعی میکنند که برای خود هویت شخصی قائل شوند ودر این راستا سوالات بسیاری را در مورد دین، مذهب، اجتماع و باورها میپرسند.
چگونگی پاسخهای والدین به این سوالات ، همانقدر که می تواند به شکل گیری هویت او کمککند، میتواند مخرب نیز باشد.
به این صورت که در این دوران دختران نوجوان معمولاً از مادرانشان وپسران نوجوان معمولاً از پدرانشان الگوبرداری میکنند و این الگو به تدریج در آنها درونی میشود.
با ورود نوجوان به دنیای بزرگتر و جدیدتر، او با ارزشهای تازه تری از طریق همسالانش آشنا میشود وبا هنجارهای جامعه مواجه میگردد.
حال او باید این دو شیوه ارزشگذاری را بر هم منطبق کند. هر قدر ارزشگذاری خانواده با ارزشگذاری اجتماع و گروه همسالان هماهنگتر باشد، هویت یابی آسانتر خواهد بود.
در صورتی که ارزشها متضاد باشند نوجوان به تعارض بر خورده ودچار سردرگمی در نقش می شود.
معمولاً در چنین زمانی نوجوان مجبور می شود که در خانواده و در میان گروه همسالان نقشهای متفاوتی را پیش بگیرد ومثال بارز آن دختران راهنمائی و دبیرستانی هستند که با آرایش غلیظ و تند در جامعه ظاهر شده و تمایل شدیدی به استفاده از لوازم آرایش دارند.
گاه رفتارشان آنقدر زنانه می شود که مشکل میتوانید آنها را از خانمهای متاهل افتراق دهید.
بنابراین پدیده آرایش در سنین پایین بستگی زیادی هم به گروه همسالان فرد دارد.
رسانه ها، متهم ردیف اول
در این میان انگشت اتهام، به سوی <وسایل ارتباط جمعی> است، و <ماهواره و سینما> احتمالاً متهمهای ردیف اول! آنها دنیای مد هستند: مد لباس، مو و آرایش!
کارشناسان علوم اجتماعی معتقدند با ایجاد و گسترش ارتباطات بین طبقات مختلف یک جامعه و در نگاهی وسیعتر، بین جوامع مختلف، مخصوصاً از طریق رسانه های دیداری، افراد به عنوان مخاطب با نمونه هایی آشنا می شوند که خارج از فرهنگ و آداب و رسوم و ارزش های جامعه خودشان است، نمونههایی که به دلیل متنوع بودن در اکثر مواقع به الگو تبدیل می شوند.
ولی آیا شما هم موافقید که همه تقصیرها را نباید تنها به گردن ماهواره و فرهنگ غرب بیندازیم؟ بهتر نیست به جای این کار، به نقشی که خودمان درایجاد این مشکلات ایفا کردهایم توجه کنیم؟
از نو تازه شویم
الگوهای امروزی همراه با آرایش و آراستگی هستند و دختران نوجوان هم در شکلگیری هویت خویش به این الگوهای متعارف جامعه نزدیک می شوند.
ما نحوه آرایش به ویژگی های شخصیتی افراد مربوط است. اگر شرایط فرهنگی خانواده، طرز آرایش نوجوان را طبیعی بدانند، مسلماً خود وی نیز این اعمال و آرایش را طبیعی قلمداد میکند، چون در واقع ما ملاک خاصی برای ارزیابی آرایش افراد نداریم و از آنجا که آرایش، ارتباط تنگاتنگی با ارزیابی خود از میزان جذابیت جسمانی دارد، پس کمیت و کیفیت آرایش به میزان رضایت روانی و درونی افراد بستگی دارد.
نکته این است که محدودسازی بیش از حد نوجوانان باعث میشود آنان خواسته های والدین را منطبق با نیازهای روانشناختی و شرایط اجتماعی امروزی ندانند، در این صورت آنها در غیاب والدین و در خارج از خانه از لوازم آرایش استفاده میکنند.
در کنار همه اینها بایدتوجه داشته باشید که مخالفت و ستیزهجویی نه تنها تغییری در رفتار نوجوانان ایجاد نمیکند بلکه او را شعله ورتر و گستاختر میکند.
نوجوان شما باید بتواند تشخیص دهد که منظور از زیبا شدن، زدن ماسک دروغین بر چهره و سعی در برتری جویی و جلب توجه دیگران نیست .
سعی کنید به جای ایجاد خفقان و محدودیت ، مرزها را به فرزندانتان بیاموزید .
دکتر هانیه زائر رضایی