اگر یکی از نیمکرههای مغز زنی آسیب ببیند، نیمکره دیگر که قادر به کپی کردن تمامی قابلیتهای نیمکره تخریب شده است، میتواند مسوولیت تمامی کارها و عملکردهای زندگی او را به عهده بگیرد؛ اما نظیر این حالت در خصوص مردان صادق نیست.
مهمترین عاملی که باعث تفاوت در افراد میشود، هوش است در واقع هوش در مغز انسان جایگاه مشخصی دارد و حاصل واکنش عمومی سلولها و مراکز مغز است. به طور کلی در نیمکره چپ مغز فرآیندهای تفکرات منطقی را میتوان یافت و جایگاه عشق واحساس عاطفی در سمت راست مغز است. یک فرد میتواند هم کودن و هم زیرک باشد؛ تنها به این دلیل که یک سمت مغز وی از سمت دیگر رشد بیشتری کرده است.
کما اینکه افرادی واقعا برجستهاند که میتوانند فرآیندهای اثربخش نیمکره راست را با فرآیندهای اثربخش نیمکره چپ در هم آمیزند.
حال سوالی که سالهاست ذهن بسیاری از دانشمندان و حتی خود ما و احتمالا نسلهای گذشته ما را به خود اختصاص داده، این است که آیا مردان از زنان باهوشترند؟
علت تفاوت در عملکرد مغزی زنان و مردان در چیست؟
چرا در بسیاری موارد ، مردان حتی در زمینههای خاص از زنان بهتر و کارآمدتر عمل میکنند؟
اگر علاقهمندید پاسخی برای این سوالات بیابید، آنچه در ادامه این مقاله میآید بخوانید. پیشاپیش بر این نکته تاکید میکنیم که گرچه نتایج مطالعات و تحقیقات انجام شده تاکنون به تفاوتهای مغزی میان زنان و مردان اشاره میکنند، ولیکن به هیچ وجه موید این مساله نیستند که مردان باهوشتر از زنان هستند…
مطالعات علمی در مورد تفاوت تواناییهای ذهنی میان مردان و زنان حداقل به اواسط قرن نوزدهم برمیگردد؛ زمانی که مساله حق رای زنان در بعضی کشورها مطرح شد. برای مثال در انگلستان دوره ملکه ویکتوریا، فلسفهپردازی به نام جان استوارت میل بیان کرد که هیچ اختلافی بین مردان و زنان نیست. در حالی که چارلز داروین در کتاب «نسل بشر» معتقد است زنان بهواسطه طبیعتشان نسبت به تواناییهای ذهنی ضعیفتر هستند.
البته بسیاری از نظریات اولیه بر اساس روایات بودند. به هر حال بسیاری از دانشمندان چون ، پل بروکا سعی کردند از اشکال مختلف اندامسنجی بخصوص مقایسه اندازه جرم مغز، نتایج تجربی به دست آورند. با پیشرفت روانشناسی در اواخر قرن نوزدهم و ظهور آزمونهای هوش در اوایل قرن بیستم، تلاشهای بیشتری توسط دانشمندان مختلف برای اندازهگیری و آزمون تفاوتهای ذهنی میان مردان و زنان انجام گرفت. حتی یکی از اندیشمندان برجسته زن معتقد است زنان به علت آنکه محدود به وظایفی چون بچهداری و خانهداری هستند، امکان درک تمام تواناییهای خود را ندارند.
محتوای مقاله (با استفاده از این لیست به موضوع مورد نظر دسترسی سریعتر دارید)
تفاوت در عملکرد مغزی
دانشمندان میگویند حتی در حالت استراحت و بدون عامل محرک، بخش مهمی از مغز زنان و مردان به طور متفاوت از هم رفتار میکنند. تلقی دانشمندان آن است که مغز زنان و مردان در مراحل آغاز شکلگیری جنین در رحم شبیه یکدیگر است، اما بتدریج تا زمان بزرگسالی و بلوغ تفاوتهای آنها آشکار میشود. در این زمینه احتمالا تفاوت در شمار و تعداد سلولهای عصبی نقش بازی میکنند. دانستن این تفاوتها میتواند در نحوه برخورد ما با طرف مقابلمان موثر باشد و از بعضی واکنشهای شرطی شده در برابر زنان یا مردان جلوگیری کند.
تفاوتهای ساختمانی مغز مرد و زن
پژوهشگران عصبشناسی، مغز زنان و مردان را در دستگاه ام.آر.آی گذارده و واکنشهای مغز آنها را مورد تحقیق قرار دادهاند. در مغز زنان اتصالها و ارتباطهای بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود دارد که به آنها این توانایی را میدهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف دیگر در مردان ارتباط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری فضایی داشته باشند.
در خصوص وظایفی که توانایی جسمی میطلبند، مثل نقشهخوانی و تمرکز، مغز مردان بهتر عمل میکند. مغز مردها تخصصیتر است. این صرفا به این معناست که تقسیم کار در آن صورت گرفته است.
به عبارت دیگر، نیمکره راست مغز مردها با عملکردهای بینایی و فضایی سروکار دارد؛ فعالیتهایی نظیر کسب مهارتهای فیزیکی، تطابقهای چشمی و ماهیچهای. در حالی که نیمکره چپ به مهارتهای گفتاری و شناختی اختصاص یافته است؛ مهارتهایی نظیر بیان احساسات و درک مسائل، انتزاعی است. از طرفی، مغز زنها «عمومیتر» است. به این معنا که هر دو نیمکره راست و چپ مغز زنها با هم روی مشکلات کار کرده و هر دو عملکردهای مشابه دارند و تقسیم کار بین آنها صورت نگرفته است.درست به همین دلیل است که بعضی از مردم احساس میکنند مردها در مقایسه با زنها از سرعت تصمیمگیری و قابلیت درک بیشتر برخوردار هستند. از جنبه دیگر اگر یکی از نیمکرههای مغز زنی آسیب ببیند، نیمکره دیگر که قادر به کپی کردن تمامی قابلیتهای نیمکره تخریب شده است، میتواند مسوولیت تمامی کارها و عملکردهای زندگی او را به عهده بگیرد؛ اما نظیر این حالت در خصوص مردان صادق نیست. چنانچه نیمکره چپ مغز مردی به واسطه سکته مغزی آسیب ببیند، این امکان وجود دارد که توانایی تکلم را از دست بدهد. چرا که نیمکره راست مغز آنان، تنها میتواند عملکردهای بینایی و فضایی را سازماندهی کند. قابل ذکر است میزان سلولهای مغز مردان ۴ درصد بیشتر از زنهاست و مغز آنان ۱۰۰ گرم سنگینتر است.
مقایسه اندازه مغز دوجنس
در سال ۱۸۶۱ محققی مغز ۴۳۲ انسان را آزمایش کرد و دریافت که مغز مردها وزن متوسطی معادل ۱۳۲۵ گرم دارد، در حالیکه وزن متوسط مغز زنها برابر ۱۱۴۴ گرم است. یک مطالعه مربوط به سال ۱۹۹۲ روی ۶۳۲۵ پرسنل نظامی بیانگر آن است که مغز مردها حجم متوسطی برابر ۱۴۴۲ سانتیمتر مکعب داشته، در حالیکه حجم متوسط مغز زنها ۱۳۳۲ سانتیمتر مکعب است. البته این اختلاف اگر با ابعاد اندازهگیری شده بدن چون ارتفاع و سطح بدن اصلاح شود؛ کاهش می یابد ولی همچنان باقی است.
در سال ۲۰۰۵ نیز گزارشی نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان دارای ماده سفید بیشتر و ماده خاکستری کمتری در نواحی مربوط به هوش در مغز هستند. نقشهبرداری از مغز نشان داده که ماده خاکستری مربوط به هوش عمومی در مردان بیش از ۶ برابر زنان است و در عوض مغز زنان دارای ماده سفیدی است که میزانش، نزدیک به ۱۰ برابر مردان هستند. ماده خاکستری برای پردازش اطلاعات بهکار میرود، در حالیکه ماده سفید شامل ارتباطات بین مراکز پردازش میشود. این گزارش تاکید میکند سطح نواحی مرتبط با IQ نیز بین دو جنس متفاوت است. بهطور خلاصه مردان و زنان بهطور واضح دارای نتایج IQ مشابهی با نواحی مغز متفاوت هستند.
هر چند زنان ممکن است دارای مغز کوچکتری نسبت به مردان باشند، ولی دانسیته عصبی بیشتری در ناحیه قدامی مغز آنها نشان داده شده است که این دربرگیرنده اعمالی چون برنامهریزی، قضاوت و زبان میشود، در حالیکه مردان دارای حجم ماده خاکستری بیشتری در قسمت قدامی مغز هستند.
بالاترین ضریب هوشی، متعلق به یک زن
زمانی که در سال ۱۹۴۰ آزمون استنفورد بینت منتشر شد، آزمونهای اولیه، متوسط IQ بالاتری را برای زنان نشان میدادند، بنابراین آزمونها بهگونهای تنظیم شدند که نتایج مشابهی برای متوسط زنان و مردان نمایش دهند.
با این حال مطالعات انجام شده طی قرن بیستم نشان داد تفاوتی در هوش کلی بین دو جنس وجود ندارد. کما اینکه مطالعات نشان داد مردان به طور متوسط ۴/۸ امتیاز در IQ بالاتر و زنان به طور متوسط ۵/۷ امتیاز در حافظه بالاتر هستند.
جالب است این را بدانید که بالاترین ضریب هوشی که تا به حال در میان انسانها ثابت شده، مربوط به یک زن نویسنده است.
دو نیمکره مغز انسان توسط یک تونل، به یکدیگر متصل میشوند. حجم ترافیک میان این دو نیمکره در مورد مردان به مراتب از زنان کمتر بوده و اساسا ارتباط میان این دو بخش مغز در میان زنان به همین دلیل تنگاتنگتر از مردان است. به این ترتیب زنان اطلاعات محیطی را به مراتب آسانتر از مردان، گردآوری و تحلیل و پردازش میکنند. بدین علت زنان بهتر از مردان میتوانند به چند کار در آن واحد بپردازند. درست برعکس ، مردان متمایلند کارها را به طور ردیف شده، پشت سرهم، آن هم دقیقا یکی پس از دیگری، انجام دهند. پیچیدگی پردازش موازی دادهها و اطلاعات در مغز زنان، آنها را به مراتب پیچیدهتر میکند. این در حالی است که رفتار مردان ماشینیتر به نظر میرسد.
برای مردان تغییر سریع ، مشکل است
آیا تا به حال اندیشیدهاید که چرا مردها در پایان روز به وقت بیشتری احتیاج دارند تا پس از کار به خود استراحت دهند؟ چنانچه مغز آنها به مدت ۸ ساعت روی فعالیتهای مغز راست تمرکز کرده باشد، اکثرشان براحتی قادر نخواهند بود به وضعیتی احساسی و ابرازگر برسند. این تفاوتها، علت این که چرا مردها بسختی میتوانند از تعقل و عقلانیت به یک باره به سمت احساسات و عواطف تغییر موضع بدهند را توضیح میدهد.
مغز یک مرد در مقایسه با مغز یک زن، مدت زمان بیشتری احتیاج دارد تا تغییر وضعیت بدهد. بنابراین هنگامی که خانمها با همسرشان مشغول گفتگو درباره مسائل مادی و اقتصادی هستند یا درگیر مکالمهای روشنفکرانه هستند و ناگهان بخواهند از احساساتشان صحبت کنند، احتمالا میبینند که همسرشان حوصله این کار را ندارد؛ زیرا به همان سرعت آنها نمیتوانند از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییر جهت بدهند.
مردان در ریاضیات قویترند
تحقیقات انجام شده تفاوتهایی را در توزیع مهارتهای شناختی بین مرد و زن نشان میدهد. این تحقیقات بر پایه آزمایشهایی قابل شناخت است که به اشکال مختلف و شامل آزمونهای کتبی مانندSAT هستند . این تحقیقات علاوه بر تفاوت در مهارتهای خاص بر تفاوت در تواناییهای شناخت عمومی که اغلب تحت عنوان میزان g شناخته میشود نیز تکیه دارد. آزمونهای IQ که مخصوصا برای اندازهگیری توانایی شناختی طراحی شده است، معمولا تواناییهای متعددی را مورد بررسی قرار داده و نمرههای IQ به عنوان اندازه g به کار میرود.
همچنین آزمون SAT یک آزمون داوطلبانه و استانداردشده تلقی میشود که بین داوطلبان ورود به بسیاری از دانشگاههای امریکا برگزار میشود. این آزمونها زیر نظر خدمات آزمایش تحصیلی انجام میشود و جنس آزمایششدگان را نیز حفظ کرده و نتایج SAT براساس جنس منتشر میشود. در سال ۲۰۰۱، مردان در بخش شفاهی امتیاز ۵۰۹ از ۸۰۰ را آورده؛ در حالی که زنان امتیاز ۵۰۲ از ۸۰۰ را در این آزمون بدست آوردهاند.
به هر حال اختلاف در بخش ریاضی کاملا مشخصتر و ثابتتر است. مردان ۵۳۳ امتیاز و زنان ۴۹۸ امتیاز کسب کردهاند. این اختلاف سال به سال بیشتر نمود پیدا میکند. در واقع بررسی ملی پیشرفت تحصیلی، که آزمون استاندارد دیگری در امریکاست، مردان را در ریاضیات کمی بالاتر از زنان میداند.
مطالعات محققان نشان میدهد، مردان ۱۷ تا ۱۸ ساله به طور متوسط ۶۳/۳ امتیاز IQ بالاتر از رقیب زن خود به دست آوردهاند. آنها همچنین نوشتهاند اختلاف g بین زنان و مردان در سراسر نتایج در هر تراز اجتماعی اقتصادی و در مجموعههای مختلف نژادی مشهود است.
مردها هم به اندازه زنها پرحرفند
براساس یافتههای جدید و برخلاف تحقیقات محققان در گذشته که میگفتند زنها ۳ برابر مردها حرف میزنند، مشخص شده است مردها به اندازه زنها پرحرف هستند.
پژوهشگران با انجام تحقیقی دریافتند تعداد کلماتی که بین جنس مرد به کار میرود، تقریبا به اندازه جنس زن است و اختلاف در حد چند کلمه بیشتر نیست.
در همین زمینه کارشناسان روابط اجتماعی معتقدند درونگرایی و برونگرایی در پرحرفی و کمحرفی فرد موثر است. حتی جالب است بدانید در حالی که زنها به طور میانگین روزی ۱۶۲۱۵ کلمه بر زبان میآورند، روزی ۱۵۶۶۹ کلمه از دهان مردان خارج میشود.
آیا رنگینپوستان کمهوشترند؟
گذشته از بحثها بر سر تفاوت ضریب هوشی بین زن و مرد، جدال اندیشمندان و متخصصان از چند سال پیش بر تفاوت هوشی بین نژاد انسانها متمرکز است.
حال سوالی که در اینجا مطرح است آن که تاثیر ۲ عامل ژن و محیط زندگی روی ضریب هوشی چقدر است؟ فقط در صورتی میتوان از اختلاف نژاد صحبت کرد که ژنها را عامل اصلی هوش در نظر بگیریم؛ در حالی که بسیاری از محققان معتقدند محیط و ژن، هر کدام به نسبت ۵۰ درصد روی هوش موثرند. بعلاوه یک دلیل اختلاف میان نژادها نوع تستی است که با آن مقدار ضریب هوشی تعیین میشود. کما اینکه اگر عامل فرهنگ از تستهای هوشی حذف شود، اختلاف IQ بین نژادها از بین خواهد رفت.
در امریکا رنگینپوستان و سفیدپوستان در یکجا با هم زندگی میکنند؛ ولی در آنجا هم فرهنگ و هم محیط زندگی کاملا متفاوت است. سیاهان درآمد کمتری نسبت به سفیدپوستان دارند؛ در مدارس بدتر تحصیل میکنند و این موضوعات روی IQ سیاهان تاثیر منفی میگذارد.
مطالعات دیگر نشان میدهد سیاهان شمال امریکا دارای ضریب هوشی بالاتری از سیاهان ساکن جنوب کشور هستند، زیرا در جنوب نژادپرستی قویتر است. مساله تفاوت هوش بین رنگینپوستان و سفیدپوستان تحت تاثیر ایده نژادپرستی قرار میگیرد. به علت ناشناختههای فراوان در این زمینه، در خصوص امکان اختلاف IQ باید خیلی با احتیاط برخورد کرد.
تفاوت میان هوش منطقی وهوش هیجانی
جالب است در اینجا به تفاوت هوش منطقی و عاطفی نیز اشاره کنیم. این دو هوش ضد یکدیگر نیستند؛ بلکه فقط با هم تفاوت دارند. هوش هیجانی توانایی ادراک دقیق و ارزیابی محسوب میشود.
روان شناسان با استفاده از معیاری که کاملا شبیه هوشیاری عاطفی است، به مقایسه افرادی که دارای بهره هوشی بالا و افرادی که دارای استعدادهای عاطفی پرقدرتی هستند، پرداخته و تفاوتهای آنها را مورد بررسی قرار داده است.
این مساله درخصوص زنان و مردان کمی تفاوت دارد. مردانی که دارای بهره هوشی بالایی هستند، از روی علایق و تواناییهای گسترده عقلانیشان مورد شناسایی قرار میگیرند. برعکس مردهایی که از نظر هوش عاطفی قوی هستند، از نظر اجتماعی ظرفیت چشمگیری برای تعهد نسبت به مردم یا اهداف خود و پذیرش مسوولیت دارند.
زنهایی که فقط از بهره هوشی بالا برخوردار هستند، در بیان موضوعات عقلانی ارزشمند و اندیشههای خود اعتماد به نفس کافی دارند. در عین حال زنهایی که از نظر هوش عاطفی قویاند، احساسات خود را به طور مستقیم بیان میکنند و راجع به خود مثبتاندیش هستند. زندگی برای آنها معنا دارد و همچون مردان همنوع خود آدمهایی اجتماعی و گروهگرا هستند. همچنین آنها احساسات خود را به گونهای مناسب ابراز میکنند و بخوبی از عهده فشارهای روانی برمیآیند.
بنابراین اگرچه تفاوت های مغزی مشهودی بین دوجنس زن و مرد به اثبات رسیده اند اما براساس آنها نمی توان برای جنس خاصی برتری هوشی قائل شد.