کسی در این جهان نیست که کلیه ی خوبیها در او جمع و از تمام بدیها و نواقص پاک و منزه باشد.
یکی لاغر است ، یکی خیلی چاق.
یکی بینیاش بزرگ است ، یکی دهانش گشاد.
یکی دندانهایش بزرگ است یکی چهرهاش سیاه.
یکی کوتاه قد است یکی خیلی دراز.
یکی بیعرضه و خجول است ، یکی پررو و بیحیا.
یکی آداب مهمانداری را بلد نیست ، یکی سواد ندارد.
یکی تندخو است یکی پژمرده و افسرده.
یکی سلیقه غذا پختن ندارد ، یکی ولخرجی میکند.
یکی پرخور است یکی بیاشتها.
یکی بداخلاق است یکی حسود.
یکی تنبل است یکی بد زبان، یکی خودخواه است یکی کینه توز….
و دهها از این قبیل عیوب بزرگ و کوچک. هیچ زن و مردی پیدا نمیشود که یک یا چند عدد از این عیبها را نداشته باشد.
مردها معمولا قبل از ازدواج زنی را در مغز خویش مجسم میسازند که دارای کلیه کمالات و از تمام بدیها منزه باشد و به اصطلاح خودشان او را همسر ایدهآل خود مینامند.
و قطعا از این مطلب غفلت دارند که یک چنین زنی در جهان خارج وجود ندارد. وقتی ازدواج کردند چون وجود خارجی همسرشان با صورت ذهنی همسر ایدهآل کاملا مطابقت ندارد ، بنای ایراد و عیبجویی را میگذارند. خودشان را در ازدواج شکست خورده و بدشانس میپندارند. از بدبختی و عدم موفقیت دائما آه و ناله دارند. همیشه در صدد عیبجویی و خردهگیری هستند. و در این باره حتی از عیبهای بسیار ناچیز و غیرقابل اعتنا نمیگذرند.
آنقدر در مورد یک عیب کوچک فکر میکنند که مانند کوهجلوه میکند. گاه گاه آنرا به رخ همسرشان کشیده تحقیرشان میکنند. یا پیش دیگران از وی انتقاد مینمایند. بدینوسیله (کانون) مقدس زناشویی را متزلزل ساخته ، اسباب ناراحتی خودشان و همسرشان را فراهم میسازند.
نتیجه این عیبجوییها این میشود که زن مکدر خواهد شد، مهر و علاقهاش رفته رفته کم میشود، نسبت به زندگی و خانهداری و شوهرداری دلسرد میگردد، پیش خود میگوید: چرا در خانه مردی که دوستم ندارد زحمت بکشم؟ یا حتی ممکن است در صدد تلافی بر آمده از شوهرخود عیبجویی کند.
شوهر : چه دماغ زشت و بزرگی داری؟
زن : حرف نزن با این دهان گشاد و لبها ی کلفت.
در این صورت رویشان بروی هم باز میشود و مرتبا از یکدیگر مذمت و انتقاد میکنند و محیط خانه که باید محیط صفا و صمیمیت باشد به صحنه نزاع و عیبجویی و تحقیر تبدیل میگردد.
اگر با همین وضع به زندگی ادامه دهند تا آخر عمر روز خوش نخواهد داشت. زیرا خانهای که صفا و صمیمیت و مهر و محبت نداشته باشد ، جای آسایش و خوشی نیست.
مردی که خودش را در ازدواج شکست خورده و بدشانس بداند و از این امر ناراضی باشد و زنی که مرتبا مورد تحقیر و عیبجویی قرار گیرد همواره در معرض ابتلای به امراض خطرناک مخصوصا بیماریهای عصبی و روانی خواهند بود.
و اگر دامنه ی نزاع و بدگویی بالا بگیرد و به طلاق و جدایی منجر شود معمولا زن و مرد هر دو بدبخت خواهند شد مخصوصا اگر بچهدار باشند.زیرا چنین مردی اولا حیثیت و آبروی اجتماعی خویش را از دست خواهد داد و در بین مردم یک فرد هوسران و سبک مغز معرفی خواهد شد.
ثانیا در اثر ازدواج اول و طلاق ، ضررهای اقتصادی زیادی بر وی وارد شده که جبران آنها آسان نخواهد بود. و برای ازدواج دوم نیز به بودجه زیادتری نیازمند است که تامین آن دشوار خواهد بود. با تحمل این ضررها بعید است به آسانی بتواند وضع اقتصادی خویش را متعادل و روبراه سازد.
ثالثا معلوم نیست به آسانی بتواند همسر مناسب و بیعیبی برای خویش پیدا کند.
زیرا، اولا با توجه به سابقه ی بدی که در اثر ناسازگاری و طلاق همسر اولش پیدا کرده کمتر زنی حاضر میشود با او شوهر کند و ثانیا بر فرض اینکه همسری پیدا کرد معلوم نیست از همسر اولش بهتر باشد. البته امکان دارد که عیب مخصوص او را نداشته باشد لیکن خیلی کم اتفاق میافتد بلکه اصلا امکان ندارد که بطور کلی بیعیب و نقص باشد.
همسر دومش نیز دارای عیب بلکه عیبهایی خواهد بود. و چه بسا از همسر اولش به مراتب بدتر باشد. در آنصورت ناچار میشود هر جور هست با او بسازد. کمتر مردی اتفاق میافتد که از ازدواج دومش کاملا راضی باشد.
اما برای حفظ آبروی خویش ناچار است بسازد. بسیار اتفاق افتاده که مردی زن دومش را طلاق داده و بسراغ همسر اولش رفته است.
آقای محترم !
چرا با عینک بدبینی و عیبجویی به همسرت نگاه میکنی و به بعضی عیوب کوچک و غیرقابل اعتنا آنقدر اهمیت میدهی که تدریجا به صورت یک عیب بزرگ غیر قابل اغماض در نظرت مجسم شود و زندگی را بر خودت و خانوادهات تاریک گرداند؟
مگر زن بیعیب سراغ داری که از همسرت عیبجویی میکنی؟ مگر خودت بیعیبی که انتظار داری او کاملا بیعیب باشد؟ اصولا این عیبهای کوچک چه ارزشی دارند که کانون گرم زندگی را سرد یا متلاشی سازند.
چرا فقط عیبهای همسرت را میبینی و از خوبیهایش صرف نظر میکنی؟
اگر با نظر انصاف و واقعبینی بنگری مزایا و خوبیهای فراوانی را در او خواهی یافت که بدیهایش را تحتالشعاع قرار خواهد داد. با توجه به آن همه خوبی ، آن عیب کوچک اصلا عیب شمرده نمیشود.
اسلام عیبجویی را یک صفت بسیار زشت و زیانبخش شناخته و جدا از آن نهی کرده است.
رسول خدا (ص) فرمود:
«ای کسانی که به زبان مدعی اسلام هستید لیکن ایمان در قلبتان وارد نشده است، از مسلمانان بدگویی نکنید و در صدد عیبجویی بر نیایید. هر کس از دیگران عیبجویی کند مورد عیبجویی خدا قرار خواهد گرفت. و چنین شخصی ولو در خانهاش باشد رسوا خواهد شد.»