چندراهی ها در نوجوانی
دوره نوجوانی از مهمترین و حساس ترین دوره های زندگی انسان به شمار می رود . در این دوره ، تغییراتی در جسم و روان نوجوان رخ می دهد که هرکدام به نوعی بر او اثر می گذارد . گاهی این تغییرات ، شخصیت و منش او را به کلی دگرگون می سازد . از این رو شناخت جنبه های مهم روانی ، عقلانی ، جسمانی و اخلاقی نوجوان ، این توانایی را به او و اطرافیانش می دهد تا شیوه صحیح برخورد با تغییرات جسمی و روحی دوره نوجوانی را بدانند . این آگاهی ، از بروز ناسازگاریهای خاص این دوران جلوگیری می کند . دوران نوجوانی ، همزمان با دوران بلوغ است . دوران بلوغ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد است . دوره نوجوانی و بلوغ ، به سنین بین ۱۲ تا ۱۸ سالگی اطلاق می شود . گاهی گذشتن از مرز کودکی و رسیدن به قلمرو بلوغ ، با نابسامانیهای زیادی روبروست .
در این دوره ، نوجوان نه دیگر کودک به حساب می آید و نه هنوز به درستی بالغ شده است . وی در مرز بین این دو مرحله یعنی کودکی و بزرگسالی قرار دارد و با انتظارات خاص هر دو دوره روبرو است . اگر کاری کودکانه کند ، او را ملامت می کنند که بزرگ شده و این کار در شأن او نیست ، از سوی دیگر نیز در زمره بزرگسالان محسوب نمی شود .
دوره نوجوانی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت قرار داشته است . افلاطون این دوره را زمانی معرفی کرده که احساسات و عواطف بر افکار فرد چیره می شود . استانلی هال متخصص در روان شناسی بلوغ ، دوره نوجوانی را دوره طوفان و یک جهش ناگهانی می داند .روان شناسان می گویند ، نوجوان کسی است که می خواهد نسبت به آنچه تاکنون بوده تغییر شیوه دهد و برخلاف سابق ، آنچه را بزرگسالان می گوید ، نپذیرد .
در دوره نوجوانی ، هویت یابی مسئله ای حاد می شود . بطوریکه نوجوان روز به روز برای دستیابی به هویت مشخص ، تغییر جهت می دهد . در دوران نوجوانی ، انسان با مجموعه ای از تغییرات شناختی – روانی و احساسی روبروست . نوجوان به این موضوع اهمیت می دهد که در نزد دیگران چگونه جلوه می کند .
گاهی طرز راه رفتن خود را عوض می کند ، لهجه خود را تغییر می دهد ، نسبت به مسایل پیرامون خود با حساسیت بیشتر می نگرد و اندک اندک به دنیای درون خویش وارد می شود . نوجوان کم کم به قدرت تفکر و استدلال خویش پی می برد . مجموعه این حالات ، کوششی است که در پایان راه کودکی نمایان می شود . این حالات ، عموما” با واکنشهای روحی و روانی همراه است . والدین متوجه می شوند که کودک مطیع دیروز ، به کلی تغییر کرده و رفتارش متفاوت شده است . گاهی نوجوان در این دوره سنی ، ترش رو و یا گوشه گیر می شود و گاهی نیز تلاش می کند که توجه دیگران را حتی از طریق عصبانی کردنشان ، به خود جلب کند .
یکی از سؤالات در دوره نوجوانی این است که من کیستم ؟ این سؤال ، قرنهاست ذهن بشر را به خود مشغول کرده و موضوع اشعار ، داستانها و زندگی نامه های بی شماری بوده است . این سؤال در دوره نوجوانی ، می تواند به درک هویت نوجوان کمک کند . اریکسون روانشناس آلمانی می گوید :
” هویت انسان در نوجوانی شکل می گیرد “. در این دوره ، نوجوان سؤالاتی از خود می پرسد مثل اینکه من کیستم؟ به کجا می روم و چه هدفی دارم ؟ نحوه جوابگویی به این سؤالات ، در رشد هویت نوجوان تاثیر می گذارد . اگر او بتواند به این سؤالات پاسخ مناسب بدهد ، احساس آرامش می کند ، وگرنه دچار اضطراب می شود . در دوره نوجوانی ، هویت یابی مسئله ای حاد می شود . بطوریکه نوجوان روز به روز برای دستیابی به هویت مشخص ، تغییر جهت می دهد . در دوران نوجوانی ، انسان با مجموعه ای از تغییرات شناختی – روانی و احساسی روبروست . نوجوان به این موضوع اهمیت می دهد که در نزد دیگران چگونه جلوه می کند .
نوجوان درتلاش است تا بین تصوری که از خود دارد و تصوری که دیگران از او دارند ، هماهنگی ایجاد کند . گاهی اوقات طرد شدن از سوی اجتماع و یا اطرافیان ، ممکن است باعث شود که نوجوان از هیچ راهی نتواند احساس هویت کند . البته دستیابی به احساس هویت فردی تا حدی به مهارتهای شناختی نیز بستگی دارد .
در مجموع باید گفت که برخی از نوجوانان در شناخت و درک خود ، موفق می شوند و برخی دیگر شکست می خورند . در هویت یابی ، مسایلی از قبیل روابط میان والدین و فرزندان ، مسایل فرهنگی و یا تغییرات اجتماعی دخالت دارد . در جوامع ساده و ابتدایی که تغییرات اجتماعی به کندی رخ می دهد ، شکل گیری هویت نسبتا” ساده است ، اما در جوامع پیچیده که تغییرات اجتماعی پی درپی است ، هویت یابی ممکن است فرایندی مشکل و طولانی داشته باشد . زیرا در این جوامع ، نوجوان با الگوهای فکری و رفتاری متعددی روبرو می شود . بنابراین در انتخاب ، با مشکل مواجه می شود.
از دیگر ویژگیهای دوره نو جوانی ، رشد شناختی و عقلی است. کودک غالبا” در واقعیتها و تفکرات حسی و حرکتی محصور است و تفکر او وابسته به اشیاء خارجی است . اما نوجوان قدرت ذهنی فوق العاده ای پیدا می کند که او را از قید واقعیتهای خارجی رها می سازد . این ویژگی او را متوجه عالم ذهنی و درونی خود می کند .
نوجوان درتلاش است تا بین تصوری که از خود دارد و تصوری که دیگران از او دارند ، هماهنگی ایجاد کند . گاهی اوقات طرد شدن از سوی اجتماع و یا اطرافیان ، ممکن است باعث شود که نوجوان از هیچ راهی نتواند احساس هویت کند . البته دستیابی به احساس هویت فردی تا حدی به مهارتهای شناختی نیز بستگی دارد .
روانشناسان ، نوجوانی را آغاز دوره تفکر انتزاعی می دانند . در این دوران ، نوجوان احساس قدرت زیاد می کند . نوجوان در این مقطع سنی ، می تواند قضایای منطقی را درک کند و استدلال علمی در او قوی می شود . در دوره نوجوانی ، استعدادها و توانمندیها نیز اختصاصی تر می شود . به عنوان مثال ممکن است هر نوجوانی در دروس یا حرفه های خاصی موفقیت کسب کند . در دوره نوجوانی ، ساده اندیشی دوران طفولیت از بین می رود و نوجوان به سنجش و ارزیابی مسائل می پردازد تا در نظام ذهنی خود ، دوباره آنها را بسازد . از این رو شاید در مورد برخی امور متعارف شک کند و حتی از افکار و عقاید والدین خود انتقاد نماید . نوجوان در پی کسب استقلال فکری است . ممکن است درمورد اعتقادات خودش نیز دچار شک و تردید شود . نه اینکه آنها را نفی کند ، بلکه می خواهد ، آنها را دوباره بازسازی کند و زیربنایی استدلالی برای آنها بیابد . از اینرو والدین و مربیان نباید از شک و تردیدهای نوجوان ، دچار نگرانی و اضطراب شوند ، بلکه باید او را برای رسیدن به یقین ، یاری کنند . بنابراین شک ، توقفگاه خوبی نیست ، اما معبر و راهی مناسب برای رسیدن به حقیقت است .
از دیگر ویژگیهای دوره نوجوانی ، ابراز وجود است . اثبات شخصیت و نشان دادن قابلیتها ، یکی از مطبوع ترین لذات روحی و روانی در نوجوان است که برای نیل به آن از هیچ کوششی دریغ نمی کند . حس سازگاری با اجتماع ، یکی دیگر از تمایلات درونی نوجوانان و جوانان است . اگر نوجوانی در این مسئله موفق نشود ، دچار یأس و افسردگی می گردد . روان شناسی به نام دکتر هاریس می گوید : ” نوجوانان و جوانان برای خود مستقل هستند . شما هم باید آنها را صاحب شخصیت بدانید . در دوران بلوغ بیش از هر زمان دیگری ، انسان به این که مورد توجه باشد ، اهمیت می دهد و به شدت احتیاج دارد که به عنوان یک دوست و یا شریک تلقی شود. ”
صدای جمهوری اسلامی