پنج شنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳

تغییر حالت روز و شب

واژه های فارسی در افغانستان

معادل بعضی واژه های فارسی در افغانستان

واژه های فارسی در افغانستان
برگردان واژگان پارسی ایران به واژگان پارسی دری افغانستان

در این فهرست، واژه‌های سمت راست از پارسی ایران هستند و واژه‌های سمت چپ از پارسی دری افغانستان:

آ
• آبان، آبان ماه: عقرب، ماه (برج) عقرب
• آب پز: جوش داده (مانند تخم جوش دادهٔ مرغ)
• آب تنی: آب بازی
• آب جو: بیر (انگلیسی)
• آبدان: چاتی، آبدان
• آبگوشت: شوربا
• آب نبات: شیرنی، دیشلمه، (بخاطر داشتن ترکیبات لیمو “ترشک” نیز میگویند)
• آبونمان (فرانسه): اشتراک
• آبونه: مشترک
• آتش سوزی: حریق
• آتش نشانی: اطفائیه
• آجر: خشت
• آجیل: میوهٔ خشک (مانند نخود، کشمش ، بادام، پسته)
• آدامس: ساجق
• آذر، آذرماه: قوس، ماه (برج) قوس
• آرایشگر: سلمان
• آرشیتکت (فرانسه): معمار
• آزمایشگاه: لابراتوار (فرانسوی)
• آسانسور (فرانسه): لـِفت (انگلیسی)
• آسم (فرانسه): نفس تنگی، تنگی نفس
• آسمان غـُر ُنبه: رعد (در هرات: پایه قـُرقـُری)
• آشغال: خاکروبه، کثافات
• آق سقـّال(ترکی) : ریش سفید، حـُقـّی
• آگرمان (فرانسه): موافقتنامه
• آگاهی: آمریت جنایی
• آگهی: اعلان
• آلاکلنگ: اندل چو (در هرات: الی لـُنبک)
• آلرژی (فرانسه): حساسیت
• آلوده: چَـتَـل، آلوده، ناپاک (در هرات: لــَمـَشت)
• آلی: عضوی (آنچه در ترکیب کاربن دارد)
• آماتور (فرانسه): آماتور، شوقی
• آمادگی: تیاری، آمادگی
• آماده: تیار، آماده
• آماده باش: آماده باش (نظامی: تیارسی (پشتو)
• آمپول (فرانسه): پیچکاری {(پیچکاری کردن= امیول زدن (در هرات : سوزن زدن)
• آمفی تئاتر (فرانسه): ادیتوریم (لاتین)
• آوریل (فرانسه): اپریل (انگلیسی)
• آموزش و پرورش: ۱٫ معارف ۲٫ تعلیم و تربیه
• آهک: چونه
• آهنگساز: کمپوزیتر، آهنگساز
ا
• ابره: آستر
• اتاق ماشین: بادی موتر (ترکیب دو کلمهٔ انگلیسی)
• اتصالی برق: شارتی برق
• اتلس (اطلس): ساتن (فرانسوی)
• اتوبان (آلمانی): شاهراه
• اتوبوس (فرانسه): بس، سرویس (هر دو انگلیسی)
• اتومبیل (فرانسه): موتر (انگلیسی)
• اثاث: اسباب، سامان
• اثاث کشی: کوچ کشی (در هرات: ریزپاش کشی)
• اجاره: کرایه
• اجاق (ترکی): دیگدان (در هرات: اجاق)
• اجقون: جوانی (دانه یی از یک گیاه چتری همانند بادیان)
• ادکلن (فرانسه): کلونیا
• ارباب: بادار
• ارتش: اردو (ترکی)
• ارتشبد: ستر جنرال (پشتو)
• اردک: مرغابی
• اردیبهشت: ثور
• ارشاد و فرهنگ: اطلاعات و کلتور، اطلاعات و فرهنگ
• استارت (انگلیسی): سلف (انگلیسی؟)
• اُستان: ولایت، ایالت
• اُستاندار: والی
• استانداری: ولایت (ادارهٔ)
• استخر: حوض، حوض آب‌بازی
• اسفناج: پالک، سبزی پالک (در هرات: اسپناج)
• اسفند: اسپند
• اسفند: حوت، دوازهمین ماه سال
• اسکناس: بانکنوت (انگلیسی)
• اسید (انگلیسی): تیزاب
• اشکاف (روسی): الماری
• اطلاعات: استخبارات
• اطلسی (گل): پتونی
• اعلام کنندهٔ برنامه: انانسر
• افسر: آفسر، صاحب منصب
• الگو: نمونه (در هرات: روبر)
• النگو: چوری (هندی)
• الوار: چارتراش
• امضاء: امضا، دستخط
• انبار: گدام
• اَنبه: اَم
• انبـُردست: انبرپلاس
• انتصاب: تقرّر
• انفاکتوس (انفارکتوس (انگلیسی): حمله، سکتهٔ قلبی
• انفجار: انفجار، انفلاق
• انفیه: نسوار بینی
• انفیه دان: قوطی نسوار، کدوی نسوار
• اوت: اگست (انگلیسی)
• اورژانس (فرانسه): عاجل
• اُو َرکوت (انگلیسی): دبل کوت، بالاپوش
• اونیفورم (فرانسه): یونیفورم (انگلیسی)
ب
• باجناق (ترکی) : باجه
• باجه: غرفه، دکّه
• بادبادک: کاغذپران، گـُدی پران (درهرات: کاغذباد)
• بادکردن: ۱٫ ورم کردن، پـُندیدن ۲٫ ماندن کالا و متاع بر اثر کسادی بازار یا نامرغوب بودن آن
• باردار: حامله، شکمدار
• بازجویی: استنطاق
• بازداشت: توقیف، بازداشت
• بازرسی: تفتیش، تلاشی
• بازنشسته: متقاعد
• باشگاه: کلوب، کـَلـَب
• باقلا: باقلی
• بالانس(فرانسه): معلق
• بامیه (شیرینی): خجور
• باند (انگلیسی): دسته، دار و دسته
• بایگانی: آرشیف (فرانسه)، اوراق
• بایگانی کردن: حفظ کردن
• بخت آزمایی: لاتری(انگلیسی)
• بخش: ولسوالی (پشتو)
• بخشدار: ولسوال (پشتو)
• بخشداری: ادارهٔ ولسوالی (پشتو)
• بدهکار: قرضدار
• بدهکاری: قرض
• بـُرُس (فرانسه): بـُرس (فرانسه)
• برگه: ورقه، شـُقـّه
• برگهٔ زردالو: اشتـَق (در هرات: کـِشته)
• برنامه: برنامه، پلان
• بزرگراه: شاهراه
• بساط: تبنگ
• بستانکار: طلبکار
• بستانکاری: طلب
• بستنی: شیریخ (در هرات: بستنی)
• بـُشکه (روسی): بیرل
• بطری: بوتل (انگلیسی(
• بغل دستی: پهلوفیل (ترکیب فارسی-انگلیسی)
• بلال: جواری برشته
• بلدرچین: بودنه (در هرات: کرّک)
• بلند شدن: بلند شدن، برخاستن
• بلند کردن: ربودن
• بلوک (فرانسه): بلاک (انگلیسی)
• بلوند (فرانسه): بور
• بلیط (فرانسه): تکت
• بـُن بست: بن بست، کوچه یی که پایانش بسته‌است
• بند شلوار: اِزاربند
• بنزین: پترول (هردو انگلیسی و فرانسه)
• بوزینه: شادی، میمون
• بنگاه: مرکز معاملات، مؤسسه
• بهداری: صحیه
• بهداشت: حفظ الصحه
• بهمن: ۱٫ برج دلو ۲٫ برفکوچ
• بهیار: مأمور صحیه
• بیات: باسی، شب مانده
• بید: کویه، موریانه
• بیلان (فرانسه): بیلانس (انگیسی)
• بیمار: مریض، ناجور (در هرات: ناخوش)
• بیمارستان: شفاخانه
پ
• پاتک: ضد حمله، حملهٔ متقابل
• پارچ: جک، مرتبان، تنگ
• پارو: راش بیل (در هرات: پارو)
• پاره کردن: پاره کردن، چیر کردن
• پاره آجر: خشت پارچه
• پاساژ (فرانسه): مارکیت
• پاک کن: پنسل پاک
• پالتو (فرانسه): بالاپوش
• پانسیون (فرانسه): مهمانخانهٔ خصوصی
• پانسیونر (فرانسه): مهمان مهمانخانهٔ خصوصی
• پایان نامه: مونوگراف (انگلیسی)
• پایو َر: ضابط، صاحب منصب پایین رتبه
• پایواز = کسیکه همراه مریض در شفاخانه (بیمارستان ) میماند.
• پاییدن: نگران و مراقب بودن (بپا: مراقب باش، هوشت را بگیر)
• پاییز: خزان
• پرتابل (فرانسه): سیـّار
• پرتقال: ۱٫ کشور پرتگال ۲٫ مالته (میوه)
• پرتوشناس: رادیولوژیست(انگلیسی)
• پـَرَستو: غـُچـّی
• پـُرو: خام کوک (اصطلاح خیاطی)
• پرو َنده: دوسیه (فرانسه)
• پریز: ساکت (انگلیسی)
• پـُست: پوسته، داک
• پستچی: پوسته رسان
• پـُماد (فرانسه): تیوب مرهم
• پنبه: پخته (در هرات و نیز در پشتو: پنبه)
• پنجره: کلکین
• پنهان: پـُت
• پیشخوان: پاچال
• پیشدستی: پشقاب/ بشقاب
• پیشکار: خانه سامان
• پیک نیک (فرانسه): میله
• پیمان: قرارداد
• پیمانکار: قراردادی
ت
• تاول: آبله (بر اثر سوختگی یا حساسیت. در هرات: خلفه٬ خرفه)
• تبریزی: سفیدار (درخت سپیدار)
• تبلیغات: پروپاگند
• تخت کفش: تیلی، تـلـّی
• تراس (فرانسه): ایوان، برنده (از ورندهٔ انگلیسی)
• تراش: قلمتراش، قلم سرکن، پنسلتراش
• تـُرب: مـُلـّی
• تـُربچه: ملـّی گک
• تربیت معلم: دارالمعلمین
• ترکه: خمچه (در هرات: شوشک)
• تریبون (فرانسه): میز خطابه (تاجیکی: منبر)
• ترمز (روسی): بر ِک (انگلیسی)
• تره: گندنا
• تزریقات: پیچکاری
• تزریقاتی: کمپودر (کمپوندر، انگلیسی)
• تصادف: تکر (خارجی)
• تفالهٔ چای: شمـّهٔ چای
• تقویم: جنتری (هندی)
• تگرگ: ژاله
• تکنیک (فرانسه): تخنیک (روسی)
• تلمبه (ظاهراَ از ترمب فرانسه): پمپ (انگلیسی)
• تماشاخانه: صحنهٔ تمثیل
• تمبر پستی: تکت پستی
• تمیز: پاک، ستره
• تندرست: جور
• تنی (برادر یا خواهر): سکـّه
• تو: داخل، اندرون
• توت فرنگی: توت زمینی
• تور (توری): جالی
• توسرخ، پرتقال: لال مالته
• تیپ: فرقهٔ کوچک، لوا (نظامی)
• تیر: سرطان
• تیغ ریش: پل ریش
• تیکه: تکه، پاره، توته
• تیل، تیله: توشله
• تیماج: ساختیان
• تیمارستان: دارالمجانین، شفاخانهٔ عقلی و عصبی
ث
• ثبت (ادارهٔ): ادارهٔ احصائیه
ج
• جا خوردن: دکه خوردن، شاک خوردن
• جادکمه یی: مادگی
• جاروکش: رُفتگر
• جاری: زن ایور، خانم برادر شوهر (هراتی: امبجین؛ مشهدی: هم پیچه)
• جاسازی: پـُت ساختن، چیزی را پنهان در میان چیزهای دیگر جای دادن
• جا گذاشتن: چیزی را در جایی فراموش کردن
• جالباسی: کـُت بند
• جالیز: پالیز، فالیز
• جُزوه دان: کارتن
• جفت: جوره
• جـُک: فکاهی
• جلیقه: واسکت
• جوجه: چوچه
• جیوه: سیماب
چ
• چارچوب: چوکات، قالب
• چارراه: چارراهی (میدان مرکزی، در هرات: چارسو)
• چاله: چقوری (ترکی)
• چـُرت: پینکی، چرت، فکر
• چرخ (دوچرخه): بایسکل (انگلیسی)
• چرخ گوشت: ماشین گوشت
• چرخ خیاطی: ماشین خیاطی
• چراغ بادی: اریکین، الکین، فانوس
• چراغ گازی: گیس
• چسبیدن: فاریدن، خوش آمدن
• چسب زخم: پلاستر
• چشم بلبلی: لوبیای سفید
• چغندر (ترکی) : لبلبو
• چکمه: موزه
• چکه کردن: چکک کردن
• چماق (ترکی) : دانگ
• چماقدار: دانگه یی
• چـِند ِش: کـِرک( بیزاری و نفرت از چیزی)
ح
• حاشاکردن: منکر شدن، انکار کردن (هراتی: واسرنگ آمدن)
• حاضری: غذای مختصر و آماده، ماحضر
• حراج: لیلام
• حرف: گپ
• حرّاف: پرگوی
• حسابداری: محاسبه
• حسینیه: تکیه‌خانه
• حصبه: محرقه (در هرات: دامنه)
• حضور و غیاب: حاضری گرفتن
• حقوق: معاش
• حکم: فرمان تقرر
• حلقهٔ نامزدی: چلـّه
• حمـّال: جوالی
• حمالی: جوالیگری
• حمام: گرمابه
• حمام ِ خانه: تشناب
• حنا: خینه، حـِنا
• حوله: دستمال، جان پاک، رویپاک (در هرات: هوله)
• حومه: اطراف
• حیاط: حولی، حویلی
خ
• خاک ارّه: بورهٔ ارّه
• خامه: سرشیر خام، کریم
• خاور (ماشین، برگرفته از اسم خاص شرکت باربری): گاز، زیل، کلّه فیل
• خاور: شرق، مشرق
• خاور دور: شرق دور، شرق اقصی
• خاور میانه: شرق میانه
• خبرگزاری: آژانس خبررسانی
• خـرچنگ: کنگاش
• خـُرداد: برج جوزا
• خـُل: لوده، ابله، خیله
• خلبان: پیلوت
• خوابگاه: لیلیه
• خودنویس: خودرنگ
• خورش: سالن (سالند، سالان)
• خیابان: سرک
• خیار: بادرنگ (در هرات: خیار)
• خیارچنبر: تره (در هرات: چنبرخیار)
• خیس: تر
• خیس کردن: تر کردن، مانند ترکردن برنج (در هرات: نم کردن)
د
• داداش (ترکی) : برادر (لقب) (هراتی: لالا)
• دادگاه: محکمه
• دادستان: مدعی العموم
• دادگستری: عدلیه
• دارایی: مالیه
• دارایی، ادارهٔ: مستوفیت
• داروخانه: دواخانه
• داروساز: دواساز، فارماکولژست
• داروسازی، دانشکدهٔ: فارمسی
• دام: مال
• دامپروری: فلاحت
• دامداری: مالداری، فلاحت
• دانش آموز: متعلم
• دانشجو: محصل
• دانشسرا: کالج
• دانشکده: پوهنزی (پشتو)، فاکولته (فرانسوی)
• دانشگاه: پوهنتون (پشتو)
• دانشنامه: شهادت نامه
• دانشیار: اسستانت
• دایی: ماما
• دبستان: مکتب
• دبیر: معلم
• دبیر: سکرتر، منشی
• دبیرخانه: سکرتریت، قلم مخصوص، تحریرات، دارالانشاء
• دبیر ِ کـُل: منشی عمومی، سرمنشی
• درجه دار: ضابط
• درشکه (پولندی): گادی، تانکه
• درصد: فیصد
• درمانگاه: کلینیک (انگلیسی)
• دریا: بحر
• دریایی: بحری
• دست بند: چوری
• دستبند ِ زندانی: ا ُلچک
• دستپاچه: وارخطا (در هرات: هولکی)
• دفترچه: کتابچه
• دستشویی: تشناب
• د ُکـتر (فرانسه): داکتر (انگلیسی)
• د ُمـَل: دانه، زورک، دنبل
• دُنبلان: کلپوره (خصیهٔ گوسفند)
• دندانپزشک: داکترِ دندان
• دوجین: درجن
• دوچرخه: بایسکل (انگلیسی)
• دوش (فرانسه): شاور (انگلیسی)
• دوقلو: دوگانگی (در هرات: جملی)
• دویست: دوصد
• دهان دره: فاژه (در هرات: خمیاز)
• دیوان عالی کشور: ستر محکمه (پشتو)
• دیپلوم (دپلوم- فرانسه): شهادتنامه
• دیپلمه (فرانسه): بکلوریا پاس، فارغ التحصیل
ذ
• ذ ُرّ َت : جواری
ر
• رادیولژی (فرانسه): اکسریز (انگلیسی)
• رازیانه: بادیان
• راننده: درایور، دریور (انگلیسی)
• رانندگی: درایو (انگلیسی)
• راهنمایی: ترافیک
• رب دوشامبر (فرانسه): چپن ِ خانه
• ر ُتـَیل: غوندل
• رزمناو: کشتی جنگی
• رسانه‌های گروهی: وسایل جمعی
• ر ُفتگر: جاروکش، مأمور تنظیفات
• رگبار: باران تـُند
• رُل (فرانسه): اشترنگ (انگلیسی)
• رنگین کمان: کمان رستم
• روابط عمومی: ارتباط عامه
• روانپزشک: داکتر متخصص امراض روحی، متخصص عقلی و عصبی
• روزنه: پنجره
• روغن مایع: تیل
• روناس: رودنگ
• رهن: ۱٫گرو ۲٫اجاره
• روسری: چادر، دستمال، قطیفه (در هرات: قدیفه)
• ریواس: ر ِواشک
• ریه: شــُش
ز
• زائو: زچه (هراتی: زاچ)
• زاپاس (روسی): اشتپنی
• زاج: زاک
• زاج سفید: زمچ (هراتی: زمه)
• زایمان: ولادت
• زالزالک: لوکات (نوعی)
• زنان و زایمان: نسایی و ولادی
• زندان: محبس
• زندانی: محبوس، بندی
• زلوبیا: جلبی
• زمین‌لرزه: زلزله
• زیرسیگاری: خاکستر دانی
• زیرشلواری: تنبان
• زیگزاگ: پسدوزی (اصطلاح خیاطی)
• زیرزمین: تکاوی (هراتی: زیرزمین)
• زیستشناسی: بیالوژی، بیولوژی
ژ
• ژاندارمری (فرانسه): ژاندارم، ژاندارمه
• ژانویه (فرانسه): جنوری (انگلیسی)
• ژتون (فرانسه): شماره، نمره
• ژست (فرانسه): قیافه، پـُز
• ژلاتین (فرانسه): جلاتین (انگلیسی)، سریشم ماهی
• ژله (فرانسه): جلی
• ژوئن (فرانسه): جون (انگلیسی)
• ژوئیه (فرانسه): جولای (انگلیسی)
• ژورنال (فرانسه): ۱٫ مجله ۲٫ کتلاگ (انگلیسی)
• ژیمناستیک (فرانسه): جمناستیک (انگلیسی)
س
• سازمان ملل: مؤسسۀ ملل متحد
• ساقدوش: شاه بالا
• ساک (فرانسه): دستکول
• ساکت: چـُپ، آرام
• سالاد (فرانسه): سلاّته
• سالـَک: سالدانه (در هرات: دانهٔ سال)
• سبد: زنبیل
• سبیل: بروت
• سبیلو: بروتی
• ستاد جنگ: ارکان حرب
• سحری: پس شبی
• سـدّ: بند
• سرباز: عسکر
• سربازخانه: قشله
• سرپیچ برق: هولدر
• سرخک: سُـرخکان (در هرات: گل افشان)
• سـُرخوردن: لغزیدن (عامه: لخشیدن)
• سرسره: لغزان، لغزنده
• سرُم (فرانسه): سیرم
• سروان: جگرن (پشتو)
• سرکار: حواله دار
• سرکار: لقبی است که به جای خانم و آقا خطاب شود٬ مانند جناب
• سرکوفت: سرزنش
• سفارشی: فرمایشی
• سفره: دسترخوان
• سکسکه: هِـکک
• سمج: شَـله
• سمنو: سمنک (در هرات: سمنو)
• سند ماشین: جواز سیر
• سنگریزه: ریگ، ریگچه، سنگچل
• سنگواره: فوسیل (انگلیسی، فسیل)
• سوت: اشپول، اشپولاق
• سوراخ: غار (سوراخ شد: غار شد)
• سوسک: مادر کیکها
• سوسیس (فرانسه): ساسیج (انگلیسی)
• سوهان: سوهانک (شیرینی)
• سویچ (انگلیسی): کلید
• سیب زمینی: کچالو
• سیرابی: شکمبه
• سیگار: سگرت
• سیگاری: سگرت کش
• سیمان (فرانسه): سمنت (انگلیسی)
ش
• شاپرک: شب پره، بمبیرک (در هرات: شوپرک)
• شارژ (فرانسه): چارج (انگلیسی)
• شاه پسند: بربینه (گل)
• شاهی: تراتیزک
• شبدر: شفتل
• ششلول: هفت تیر
• ششلیک (ترکی): کباب پـُشتی
• شکر: بوره
• شکلات (فرانسه): چاکلت (انگلیسی)
• شکلک: قلاق (هراتی: ساز گرفتن، تقلید کردن)
• شکمو: شکمبوی
• شـُل: سست
• شلتوک: شالی
• شلوار: ازار، تمبان (تنبان)
• شلواربند: ازاربند (هراتی: بند تنبان)
• شُله: دلده (هراتی: قلور)
• شله قلمکار: نوعی دلده (در هرات: آش بهمجوش)
• شلیک: فیر
• شمش طلا: خشت طلا
• شمعدانی: جریبن (گل)
• شنا: آب بازی
• شناسنامه: تذکرهٔ نفوس
• شنبلیله: حلبه
• شن: ریگ (هراتی: قوم (ترکی)
• شنزار: ریگزار
• شنل: چپن بی آستین
• شورای ملی: ولسی جرگه (پشتو)، شورای ملی
• شورت (انگلیسی): سنتراج
• شوسه (فرانسه): جادّۀ پختهٔ اسفالت نشده
• شوفاژ: مرکزگرمی
• شومینه (فرانسه): بخاری دیواری
• شوید: شبت
• شهربانی: قوماندانی امنیه
• شهردار: شاروال (پشتو)، رئیس بلدیه
• شهرداری: شاروالی (پشتو)، بلدیه
• شهرستانی: اطرافی
• شهریور: سنبله
• شیرجه: دایو، دایف (انگلیسی)
• شیرین بیان: شیرین بویه
• شیمی: کیمیا
• شیمی آلی: کیمیای عضوی
ص
• صاعقه: الماسک، برقک
• صافکاری: کپی کشی
• صلیب: چلیپا
• صرع: تشنج (هراتی: پرغاز)
• صندلی: چوکی
• صندوق پست: پست بکس (انگلیسی)
• صندوقدار: تحویلدار
• صنوبر: ناجو
• صیغه: عقد موقت
ض
• ضابط: درجه دار
• ضرب: زیربغلی
• ضربی: مُـهر، تاپه
ط
• طاس: کل، بی موی
• طالبی: خربزهٔ گرمه
• طرح: نقشه، پلان
• طوسی: فولادی، خاکستری
ع
• عامّـه: مسلمان غیر شیعی (اصطلاح کلامی)
• عامی: بی سواد
• عدس: نسک (هراتی: عدس)
• عروسی: توی (طوی)
• عصر: نماز دیگر
• علاوه: جمع (ریاض)
• علوم: ساینس
• عماری: دولی
• عمّامه: دستار
• عمل جراحی: عملیات
• عمو: کاکا
• عنکبوت: جولا، جولاگک
غ
• غایب: غیرحاضر
• غوری: چاینک
• غیبت: غیرحاضری
ف
• فتق: چوره (هراتی: دبّه)
• فـِر: toni
• فراری دادن: گریزاندن (عامیانه: گریختاندن)
• فراورده: پیداوار
• َُُفُرغون: کراچی دستی
• فرم (فرانسه): فورمه، فُـرمه
• فرمان ماشین: اشترنگ
• فرماندار: حاکم
• فرمانداری: حکومتی
• فرمانده: قوماندان
• فروردین: حمل (برج)
• فرهنگستان: اکادمی
• فسیل: فوسیل٬ سنگواره
• فشنگ: کارتوس، مرمی
• فکل: بو (پاپیون که به جای کراوات پوشند)
• فناتیک: متعصب
• فلفل: مُـرچ
• فنجان: پیاله
• فندک: لایتر
• فِوریه (فرانسه) : فبروری (انگلیسی)
• فیش: برگه
• فینال (فرانسه): فاینل (انگلیسی)
ق
• قاب (ترکی) : ۱٫ چوکات ۲٫ غوری ۳٫ بجول (پژول)
• قابلمه (ترکی) : دیگچه، نوعی دیگ
• قاچاقی (ترکی) : گریزی
• قارچ: سماروغ
• قبراق (ترکی) : چالاک
• قرعه: پشک
• قفسه: الماری
• قلقلک: قتقتک (هراتی: پاخلوچه)
• قلوه: گرده
• قلوه سنگ: جغل، جغله
• قلیان: چلم، چلیم
• قلیایی: القلی
• قورباغه (ترکی) : بقـّه
• قوری: چاینک
• قهوه خانه: سماواری
ک
• کاپشن: کاپیشن
• کاتالوگ (فرانسه): کتلاک (انگلیسی)
• کاتالیزور (فرانسه): کتالیست (انگلیسی)
• کاج: ناجو
• کاچی: لیتی
• کاخ سلطنتی: ارگ شاهی
• کاست: کست
• کاغذ سنباده: کاغذ ریگ
• کالبدشکافی: تشریح
• کالبدشناسی: اناتومی
• کامیون (فرانسه): لاری (انگلیسی)
• کاناپه (فرانسه): دیوان
• کبد: جگر
• کبریت: گوگرد
• کُت (انگلیسی): کرتی
• کتری: چایبر (هراتی: کتری، چایجوش)
• کچل: کل
• کدخدا: ملک (هراتی: ارباب)
• کراوات (فرانسه): نکتایی (انگلیسی)
• کرچک: کستراییل (انگلیسی)
• کرسی: صندلی
• کره: مسکه
• کریدور (فرانسه): راهرو
• کشاورز: زارع
• کشاورزی: زراعت
• کشک: قروت (ترکی)
• کشو: رو َک (هراتی: خزه)
• کشوری: مُـلکی
• کشیک: ۱٫ نوکریوال ۲٫ پهره، پیره
• کفهٔ ترازو: پتهٔ ترازو (هراتی: پلّـۀ ترازو)
• کلاس: صنف
• کلانتر: سرمأمور
• کلانتری: سرمأموریت
• کلاه گیس: کلاه مویی
• کلیه: گُـرده
• کمد: الماری
• کمک هزینه: مدد معاش
• کمیسیون (فرانسه): کمیشن (انگلیسی)
• کنف: مـُنج
• کود: پارو
• کولاک: برفکویه
• کیف: بکس
• کیوسک (فرانسه): غرفه
گ
• گاری: کراچی
• گاز انبر: انبر میخکش
• گازوییل (فرانسه): دیزاییل (انگلیسی)
• گاوصندوق: سیف (انگلیسی)
• گالش: کلوش (هردو فرانسه یا روسی)
• گذرنامه: پاسپورت
• گزارش: راپور
• گراور (فرانسه): کلیشه (انگلیسی)
• گراورسازی: زنکوگرافی (انگلیس)
• گربه: پشک
• گردو: چارمغز (هراتی: جوز)
• گزارشگر: راپورتر(انگلیسی)
• گل محمدی: گل گلاب
• گلوله: مرمی
• گواتر (فرانسه): جاغور (هراتی: غمباد)
• گواهی: تصدیق
• گواهینامه: شهادتنامه
• گواهینامهٔ رانندگی: لایسنس (انگلیسی)
• گوجه فرنگی: بادمجان رومی
• گونی: بوجی (هراتی: گونی)
• گوینده: نطاق، انانسر (انگلیسی)
• گیس سفید: پیچه سفید
• گیومه (فرانسه): ناخنه، هلالین، مزدوج
ل
• لاستیک (روسی): تیر، تایر (انگلیسی)
• لاستیک تویی: تیوب (انگلیسی)
• لاک پشت: سنگ پشت (هراتی: کاسه پشتک)
• لالایی: للو (هراتی: آلاّ، آلـِلاّ
• لامپ (فرانسه): گروپ (= گلوب : انگلیسی)
• لامپا (روسی): لمپا
• لبو: لبلبو
• لـُپ: کومه(هراتی: لمبوس)
• لثه: بیره (هراتی: ارچ)
• لچک: دستمال سه گوشه، سربند
• لشکری: عسکری، نظامی
• لوازم یدکی: پرزه
• لوبیاسبز: فاسولیا
• لوزه: تانسل (انگلیسی)
• لوس: نازدانه (هراتی: انـّه)
• لوستر (فرانسه): چلچراغ
• لوله: نل
• لوله کش: نلدوان
• لوله کشی: نلدوانی
• لِه شدن: ۱٫ شاریدن ۲٫ پخچ و پامال شدن (هراتی: پچخ شدن)
• لیوان (فرانسه): گیلاس
م
• مارس: (فرانسه) مارچ (انگلیسی)
• ماساژ (فرانسه): چاپی
• ماشین تحریر: ماشین تایپ
• ماشین نویس: تایپست
• ماما: قابله (هراتی قدیم: دایه، ماما)
• مامور پـُست: داکی، پـُسته رسان
• ماهواره: ستلایت (انگلیسی)
• مایه کوبی: واکسناسیون (فرانسه)، تزریق واکسن
• مبصر: کفتان، سرجماعه
• متقال: کرباس (نوعی)
• مـُچ دست: بند دست
• مـُچ پا: بند پا
• مچی،ساعت: ساعت بند دستی
• مداد: پنسل (انگلیسی)
• مدیرکـُل: مدیر عمومی
• مـُرداب: جیه زار، باتلاق
• مـُرداد: اسد
• مساعده: معاش پیشکی
• مسواک: ۱٫ مسواک (طبیعی از چوب درخت مسواک) ۲٫ برس دندان
• مطب: معاینه خانه
• ممیّــِز: اعشاریه
• منتظر خدمت: اضافه بست
• منها: تفریق
• منیزیم (فرانسه): مگنیزیم (انگلیسی)
• مـَو: تاک
• موتور (فرانسه): ۱٫ماشین (انگلیسی) ۲٫ موتورسیکلت، موتورسیکل
• موز: کیله
• موزائیک (فرانسه): خشت سمنتی
• موزه (فرانسه): موزیم (انگلیسی)
• موزیک (فرانسه): موسیقی
• موشک: راکت
• مولکول (فرانسه): مالیکیول (انگلیسی)
• مه: غبار
• مه (ماه) (فرانسه): می‌(انگلیسی)
• مهر، ماه: میزان، برج
• مهندس: انجنیر (انگلیسی)
• مهندسی: انجنیری
• میدان: چوک
• میدان بار: منده یی
• میل لنگ: کرنشافت (انگلیسی)
• مینی بوس (فرانسه): مینی بس (انگلیسی)
ن
• ناتـنی: اندر
• نارنگی: کینو، سنگتره
• نارون: پشه خان، پشه خانه (درخت)
• نامه رسان: پسته رسان، داکی
• نخ : تار
• نخاله: سبوس و آنجه از بیختن و غربال کردن باقی بماند
• نخست وزیر: صدر اعظم
• نخست وزیری: صدارت
• نخودچی: نخودبریان
• نخود فرنگی: مـُشنگ
• نخود لپـّه: دال نخود
• نرده: کتاره
• نشگون: چندُک (هراتی: چوچنگ)
• نظام وظیفه: مکلفیت عسکری
• نفت: تیل خاک
• نمونۀ چاپ: پروف
• نمونه خوانی: پروفخوانی
• نوار: فیته، تیپ
• نوار قلب: گراف قلب
• نورد: چوچه (چوبی که خمیر را هموار کنند)
• نوغان: پیلهٔ ابریشم
• نهار: چاشت
و
• واکنش: عکس العمل
• واگیردار: ساری، مسری
• وام: قرض، قرضه
• وان( روسی): تب ( لگن بزرگ حمام)
• وجین: خیشاوه (هراتی: ساو)
• ورشو: نکل (هراتی: برشو)
• وزارت آموزش و پرورش: وزارت معارف، وزارت تعلیم و تربیه
• وزارت ارشاد: وزارت اطلاعات و فرهنگ
• وزارت بازرگانی: وزارت تجارت
• وزارت بهداری: وزارت صحیه
• وزارت دارایی: وزارت مالیه
• وزارت کشور: وزارت داخله
• ولایتی: اطرافی
• ولخرجی: یلاخرجی (هراتی: یله خرجی)
• ویار: گدایش (هراتی: گستا)
• ویزیت (فرانسه): فیس (انگلیسی)، حق الزحمه
هـ
• هرکاره: دیگ سنگی
• هفت‌تیر: تفنگچه
• هزینه: مصارف، مخارج، بودجه
• هلو: شفتالو
• هندوانه: تربوز (هراتی: هندوانه)
• هواپیما: طیاره
• هول دادن: تیله کردن (هراتی: تلنگ دادن)
• هوو: انباق
• هویج: زردک
ی
• یاس: یاسمن
• یدک: فالتو، اشتبنی
• یقه: یخن
• یکان: فرقه
• یکدنده: شق، لجوج (هراتی: لجباز)
• یواش: آهسته
• یواشکی: به آهستگی
• یونجه: رشقه (هراتی: سبست)

فارسی ایران : فارسی افغانستان
• دبستان: مکتب
• دبیرستان: لیسه
• دانشگاه: پوهنتون
• دانشکده: فاکولته، پوهنحٌی
• دانشجو: محصل، پوهنپال
• استادیار (درجهٔ سوم، دوم و یکم): پوهیالی، پوهنیار، پوهنمل
• دانشیار (درجهٔ دوم و یکم): پوهندوی، پوهنوال
• استاد، پروفسور: پوهاند، پروفیسور
• رشته : دیپارتمنت
• دانشسرا: دارالمعلمین، معهد
• دیپلم: دیپلوم
• مهندس: انجنیر
• دکتر: داکتر، دکتور
• کلاس: صنف
• دانشکده افسری: حربی‌پوهنتون
• کارآموزی: ستاژ

درباره ی شرکت تحقیقاتی پارسی طب

شرکت تحقیقات پزشکی پارسی طب
شرکت تحقیقاتی پارسی طب از سال ۱۳۹۱ با هدف تولید و فرآوری داروهای گیاهی و طبیعی فعالیت خود را آغاز نموده است. از مهمترین اهداف این شرکت، تشخیص صحیح بیماری ها و حفاظت از مردم در برابر انواع مختلف بیماری های رایج با استفاده از سیستم مشاوره پزشکی و داروهای گیاهی تولیدی این شرکت می باشد و ضمن پذیرش مسئولیت های اجتماعی خود در چارچوب مدیریتی متکی بر اخلاق، در پی ایجاد الگویی با هدف تولید و عرضه محصولاتی گیاهی در راستای ارتقای سلامت جامعه می باشد.

همچنین ببینید

اسنشال اویل اکالیپتوس، دافع قوی پشه و کلیه آفات

اسنشال اویل اکالیپتوس، دافع قوی پشه و کلیه آفات

اسنشال اویل اکالیپتوس، دافع قوی پشه و کلیه آفات: نتایج مطالعات جدید نشان میدهد که …

۷ دیدگاه

  1. حفیظ الله

    سلام خدمت همه،
    بسیار اصطلاحات هستند که پارسی زبان های ایران و پارسی زبان های افغانستان مشترک استفاده میکنند، اما بیشتر واژه های بیگانه هستند که وارد این دو لهجه زبان پارسی شدند.
    اما باز هم مطالب بسیار آموزنده بود تان گویندگان زبان شیرین پارسی با این تفاوت ها آشنا شوند.
    تشکر از گردآورنده این مجموعه.

  2. با درود به دست‌اندرکارانِ پارسی طب!

    تو واژه‌نامه‌یِ بالا برخوردم به “خورش” که شما اونو به “سالن” معنی کرده اید. ولی خورش که از مصدرِ خوردن ساخته شده معنیِ خوراکی (کمابیش آبدار، ولی کمتر از سوپ و شوربا) میده که در بیشترِ موارد همراه با پلو، چلو، کته و حتا بلغور خورده میشه.
    تو ایران به سالن میگن سالن که پیشترها به شکلِ سالون هم نوشته میشد.

  3. چگالی هم میشه کثافت 🙂

    • دوستِ گرامی، چگالی تو ایران به معنیِ جِرمِ مخصوص (یا توده‌یِ ویژه) به‌کاربرده میشه. و با اندازه‌یِ جِرم در واحدِ حجم (مثلن گِرَم بر سانتمترِ مکعب) سنجیده میشه. به زبونِ ساده چگالیِ نشون‌دهنده‌یِ فشرده‌گیِ توده‌یی از مادَّه‌س. معنیِ کثیف هم پیشترها ستبر و غلیظ و نالطیف بوده که به مفهومِ جِرم‌دار نزدیکه. ولی امروزه به معنیِ چرکین و ناپاک به‌کارمیره.

  4. در مورد کلمه بنگاه معادل دری آن راهنما است

  5. جمشید اکبر

    السلام علکیم
    الله شما را جزای خیر بته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *